سلام
آیا تایم طولانی رو نزد اونها بوده؟؟ یعنی اونها ازش مراقبت میکردن؟سن دخترتون؟؟در درجه اول رابطه شما و دخترتون بسیار مهم است و باید مورد بررسی دقیقی قرار بگیره...شما در طول روز به مدت ۳۰ دقیقا و سرساعتی مشخص با کودک خود بازی کنید و این ۳۰ دقیقه ۱۰۰ درصد مختص کودک است و اصلا قضاوت و بازخوردی نباید بدهید حتی اگر کار اشتباهی انجام دهد.و انتخاب نوع بازی با خود کودک است استمرار این برنامه کمک به ایجاد و حفظ عزت نفس کودک خواهد کرد و در بلند مدت بسیار کمک خواهد کرد و شما را مادری باثبات و ارزشمند خواهد دید.در مرحله بعد حتما باید حساسیت خودرا به این مسئله کاهش دهید و در آن موقعیت ک این رفتار را از دخترتون میبینید واکنش منفی حتی با نگاهتان نشان ندهید یعنی در واقع اطرافیان شما هم نباید حساسیت این موضوع را بدانند که به مرور زمان بهتر خواهد بود البته اگر رابطه و تعامل مثبتی با کودک خود داشته باشید بازهم میگویم لازم است دقیقتر بررسی شود تا راهکار دقیقی بشه داد.
اصرار همسر برای ارتباط با اقوام
پاسخ سلام دوست عزیزمطلبی که میفرمایید مهم و البته جدی هست. منظور از خانواده همسر مادرتون همون فامیل پدری یعنی عمو و عمه و ... هستند؟آیا همسر شما فقط اصرار به رفت و آمد با این افراد رو دارند یا کلا اجتماعی ...
سلام.. ترو خدا یه چیزی بهم بگید آروم بشم...من 23 سالمه, شوهرم 31, ازدواجمون سنتی بود, ایشون از اقوام
پاسخ سلام دوست عزیز به عنوان یک خانم احساستون رو درک میکنم. این حق شماست که بخواید با جشن به خانه بخت برید ودوس داشته باشیدلباس عروسی به تن کنید گرچه هیچ کدام از این موارد ضامن خوشبختی نیست . بسیاری از افر...
مزاحمت های یکی از اقوام نامزدم
پاسخ دوست عزیز سلام حال خوبتون رو با فکرای منفی که مشخص نیست آیا واقعا اتفاق میفته یا نه خراب نکنید. آیا تا به حال در مورد این موضوع با اون خانم صحبت کردید؟میتونید این کار رو انجام بدید و جراتمندانه رفتار ...
پاسخ سلام دوست عزیز توصیفاتی که از خانواده همسرتون و نحوه برخوردشون با خودتون فرمودین، متاسفانه نشانه یک فضای نامناسب ارتباطی هست. این فضا برای خودتون و خانوادتون مناسب نمی تواند باشد. برای بهبود این رابط...
سلام دخترم الان ٢٧ ماهشه، بله ٩ ماه بعد از زايمانم منزل مادرم بودم كه مدام آنهارو ديده و گاهی هم كه من كاری داشتم و نبودم پيش مامانم بوده كه هميشه خانم برادرم اونجا بوده و خاله خودمم كه مدام در رفت و آمد، جديدا من خيلی به دخترم تذكر دادم و قبل رفتن به خونه اونا باهاش اتمام حجت ميكنم و حتی اين اواخر كه ميدوه ميره دنبالشون و صداشون ميكنه اجازه اينكارو بهش نميدم و برش ميگردونم ، در كل عرصه خيلی بهش تنگ شده و خودمم هم تا منزل مادرم نميرم چون اونا هميشه اونجا هستند و سعی كردم خيلی كمتر و كوتاه تر اونا رو ببينه. الان تقريبا يک هفته ست كه دخترم بعضی از ساعات شبانه روز تو بعضی از روزها پلک ميزنه، حالا خيلی نگرانم كه تيک پيدا كرده باشه و اين بلا رو من سرش آوردم، نميدونم ديگه چيكار كنم از طرفی نميخوام اين وابستگی رو از طرفی هم ميترسم از آسيب های روانيش. چيكار كنم؟