2794

عذاب وجدان بعد از دعوا با همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 2850 بازدید 6 تبادل تجربه

سلام خدمت استاد عزیز

من مادر دو پسر هستم و پنج ساله ازدواج کردم تا به الانم مشکلی با همسرم نداشتم .اما چند ماه پیش در جیب همسرم گوشی رو دیدم که روشن بود و پیام و زنگم خورده بود. ازش پرسیدم گفت مال همکارم هست جا گذاشته بود اوردم بهش بدم گفتم عکست روشه گفت نه. وقتی دیدم داره قضیه رو می پیچونه گفتم بده ببینم اجازه نداد و باهام تندی کرد. چون با خانواده شوهرم زندگی میکنم به خانواده کشیده شد و در جمعی که نباید در مورد خیلی چیزها صحبت می شد بحث شد که از بس بهش رو دادی اینکارا رو میکنه و پررو شده و اینا راستش در خیلی موارد مقصرش کردن شاید یک جور دفاع از خود بود ولی احساس میکنم در حق شوهرم بی انصافی کردم و ازش دفاع نکردم از بس عصبانی بودم هیچی نمیفهمیدم. من از گوشی میگفتم خانواده اش از پول و دیر اومدن و چرا بهش نمیگی زود بیاد خونه ... ،منم تا به اون روز کم و کسری داشتم اما واسم مهم نبود چون به شوهرم اعتماد داشتم و در جریان کارهاش بودم اما وقتی دیدم گوشی ازم قایم کرده حس میکردم ممکنه همه چی رو بهم دروغ گفته باشه. مثلا بهم گفتن درآمدش بیشتر از ایناست پولاشو چیکار میکنه منم میگفتم نمیدونم بهم میگه انقدر دارم .یا اینکه چرا ازش ماهیانه پول واسه خودت نمیخوای وقتی پول نگیری ازش جای دیگه خرجش میکنه منم گفتم اوایل ازدواج ازش خواستم بهم نداد میگه ندارم کم و کسری هم زیاد دارم ولی نمیخوام بهش فشار بیاد. که همه مخالف این رفتارم بودن خلاصه بخاطر شکی که به شوهرم کردم و اینکه به خانوادش کشید خیلی ناراحتم احساس میکنم آبرو خودم و شوهرم رو بردم گرچه هنوز بابت گوشی قانع نشدم چون هنوزم بهم راستشو نگفته ولی کلا خودمو نمی بخشم .اون روز پدر شوهرم جلو خواهر و برادرش بهش کلی تندی کرد عذاب وجدانم واسه اینه. کلا تو این قبیل مسائل همیشه خودمو مقصر میدونم احساس میکنم خودمو از چشم شوهرم و خانوادش انداختم. قشقرق به پا کردم. ممنون میشم بهم بگید کارم چقدر بد بوده شاید مسخره به نظر بیاد ولی نیاز دارم بدونم کارم احمقانه بوده یا حق داشتم یا این وضعیت ممکنه واسه خیلیا پیش بیاد

اطلاعات تکمیلی

سن 29 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام .امیدوارم که خوب باشید .جدای از بحث روابط شما با همسرتان ،شما در وهله نخست لازم است دست از سرزنش کردن خودتان بردارید .چه در این مورد و چه در هر مورد دیگری .ببینید ما انسانها در وجودمان یکنفر نیستیم .ما انسانها حداقل سه قسمت مختلف در وجودمان داریم .قسمتی که یک کودک است و دچار هیجانات و احساسات می شود .این همان قسمتی هست که در شما وقتی گوشی را در جیب همسرتان دید ،عصبانی و هیجان زده شد .خب کودک وجود شما در اثر این اتفاق ناراحت شده و واکنش نشان داده است.قسمت دوم والد وجود ما هست .همان قسمتی که الان دارد شما را سرزنش و توبیخ می کند و نهایتا قسمت سوم، بزرگسالان عاقل وجود شما .همان قسمت که به فکر سوال کردن از سایت نی نی سایت افتاد .خب اگر بخواهید خوشبخت زندگی کنید باید یاد بگیرید که برای خودتان یک والد مهربان باشید. ببینید یک پدر مادر خوب هیچ وقت فرزندشان را سرزنش یا توبیخ نمی کنند حتی اگر فرزندشان بدترین کار دنیا را انجام داده باشد چون می‌دانند که با توبیخ کردن و سرزنش کردن هیچ چیز درست نمی‌شود و اوضاع بدتر از این که هست می شود چون سرزنش و توبیخ فقط احساس گناه و اضطراب افراد را بالا می‌برد .خب حالا قرار است شما به قسمت والد وجودتان یاد بدهید که برای خودتان یک پدر مادر مهربان و خوب باشد، پس از این لحظه به بعد هر زمان که خواستید خودتان را سرزنش کنید به خودتان بگویید صبر کن ،صبر کن، تو باید برای خودت یه پدر مادر مهربان باشی بر فرض اینکه کودک وجود شما در آن شب که آن اتفاق افتاد رفتار هیجانی ازش سر زده .خب حالا باید پدر و  مادر وجود شما این کودک را تنبیه کند؟ نه بهترین کار اینست که پدر مادر وجودتان به کودک درونتان  بگوید  : «اشکالی نداره همه ی آدمها عصبانی میشن ،تو هم یک انسانی، تو قرار نیست یک فرا انسان باشی ،حق داشتی عصبانی بشی به هرحال دیدن اون گوشی جدید در جیب  همسر آنهم وقتی که او انکار می کند که این گوشی متعلق به خودش هست در حالیکه عکسش روی آن گوشی هست هر کس دیگری را هم می‌توانست عصبانی کند » .پس به خودتان حق بدهید حتی اگر آن شب کمی زیاده روی کرده اید این معنایش این نیست که باز هم با شوهرتان دعوا کنید یا مجادله را ادامه بدهید نه شما می توانید بزرگسالانه و عاقلانه فکر کنید و روش درست را در پیش بگیرید و به این فکر کنید که این اتفاق یک علامت خطر است یک زنگ خطر است و نیازی نیست همسرتان را توبیخ ،سرزنش یا کنترل کنید. بلکه به فکر اصلاح رابطه یتان بیافتید اینکه رابطه یتان نیاز به اصلاح دارد اینکه ببینید کجای این رابطه مشکل دارد و اگر لازم است به یک مشاور مراجعه کنید. در زمینه رابطه تان با همسرتان دو تا کتاب را پیشنهاد می کنم مطالعه کنید کتاب ازدواج بدون شکست و کتاب هشت درس برای روابط زناشویی بهتر هر دو نوشته دکتر ویلیام گلاسر و ترجمه دکتر علی صاحبی است .ولی در رابطه با شخص خودتان تاکید می کنم از این به بعد با خودتان قرار بگذارید برای خودتان یک پدر مادر خوب و مهربان باشید و تحت هیچ شرایطی خودتان را سرزنش نکنید.

تجربه شما

login captcha

تو با پدرشوهر اینا زندگی میکنی باعث شد اونا بفهمن من دیوانه جدا زندگی میکنم یک بار که دعوا کردیم زنگ زدم به خانواده هردومون اومدن دعوا بالا گرفت کلا زیر آبشو پیش خانوادمون زدم خیلی عصبی بودم با گریه حرف میزدم ...خیلی پشیمونم آبروم رفت شوهرم از چشم خانوادم افتادن من از چشم خانواده شوهرم ...از روز 7 ماه میگذره شوهرم دیگه خانه بابام نیومده منم خیلی کم میرم خانه پدرشوهر ....کاش عاقلانه رفتار میکردم ولی پیشمونی چه سودی داره

دوست عزیز مسئله گوشی رو هم پیگیری کنید. خدای نکرده خیانت و اینجور چیزها نباشه. به نظر من پدر و مادر آدم با خمیرمایه آدم بیشتر از هرکس دیگه آشنا هستم البته من پدر و مادرش رو نمی شناسیم اما اگه اونها یک بوهایی بردن به نظرم شما هم حواستون رو بیشتر به زندگیتون جمع کنید. با دلجویی و محبت دل همسر رو هم بدست بیاره تا دلخور نباشه

منم تازه که عقد بودیم دیدم قبض موبایل شوهرم اومده 250 هزار تومن (10 سال پیش) .میخواست مخابرات بگیره شماره و ....به من گفت تو پولشو بده بردار برای خودت چون شمارش دائم بود.منم پول و دادم فردای اون روز یک دختره زنگ زد و گفت باهاش دوسته و....دنیا رو سرم خراب شد من خصوصی به خودش گفتم و خواستم پرینت حساب و بیاره که اومد خونه مادرشوهرم و قشقرق به پا کرد که خودمو میکشم به من تهمت زدی و....پدرشوهرم هم خط و ازم گرفت و هرگز نفهمیدم که اون دختره کی بود گاهی میاد تو ذهنم و خیلی عذاب میکشم که چرا رفت به خانوادش گفت و نذاشتن واقعیت روشن بشه

با تشکر از کارشناس محترم آقای مشفقی

توضیحات خیلی مفید و قابل فهمی بود

خوبه خانواده شوهرت پشتتن واسه منکه برعکسه .فقط منو ضایع میکنن جالبه خانواده خودمم مخصوصا مامانم همیشه پشت شوهرمه. همیشه تنهام

سپاس فراوان ...خیلی آروم شدم ممنونم