سلام
سه ساله ازدواج کردم. ۳۱ سالمه همسرم ۳۲ سال. چند وقتیه که تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم. البته نه به طور طبیعی چون مشکل داریم و قرار بود طی یکی دو ماه آینده بریم واسه مقدمات آی وی اف.(به پزشک مراجعه کردیم صد در صد تصمیم بر این شد که اقدام کنیم)
چند وقته خیلی دارم با خودم فکر میکنم. اینکه تفاوت فرهنگی داریم خواسته های ما متفاوته من خیلی دوست دارم پیشرفت کنم. خانوادگی عادت نداریم زندگی یکنواختی داشته باشیم و همیشه در حال تلاش واسه بهبود شرایط هستیم. یعنی میخوام بگم به کم قانع نیستیم. هدف داریم و مثلا میگیم باید تا فلان سال سطح زندگیمون تا این حد باشه و ....
ولی متاسفانه خانواده همسر این مدلی نیستند و این خیلی منو عذاب میده. هر روز مثل دیروز و انگار قرار نیست کوچکترین تلاشی واسه زندگیشون انجام بدن. مثلا مادر شوهرم میگن آدم وقتی نداره مجبوره لباس بخره!یا میگن خیلی ها بیکارن خانومشون شاغله. و همینجور می شینه مثال از اقوام این شکلیشون میزنه!
حالا اینار و در نظر بگیرید همسر من هم دقیقا همینه. به قول خودش تلاش میکنه ولی دوست نداره تغییر شغل بده. هر چقدر صحبت میکنم با آرامش گفتم با دعوا گفتم با تهدید گفتم بی فایده است. میگه من نمیتونم کار دیگه ای انجام بدم.خستم کرده.
اگه واستون سوال پیش اومده که مگه قبلا نمیدونستم همچین شغلی داره باید خدمتتون عرض کنم که ایشون و خانوادش زمانی که اومدن خواستگاری گفتن چون کار نیست الان این شغل رو داره اگه کار پیدا کنه هرجایی که باشه میره. واسه درس و ادامه تحصیل هم همسرم گفتن من اگه شرایطش پیش بیاد حتما ادامه تحصیل میدم چون علاقه دارم. الان همه چی رو انکار میکنه منم ناامید شدم. سر چنین موضاعاتی دعوا میکنم باهاش توهین میکنم.دست خودم نیست.حس میکنم گول خوردم فکر داره از درون منو میخوره. انگیزه ای واسه بچه دار شدن ندارم. چون نمیخوام بچه نازنینم تو محیط پر تنش رشد کنه و روحش آسیب ببینه. خصوصا اینکه خانواده همسر اصلا آداب برخورد با کودک رو بلد نیستن. بچه نمیتونه جلوی اونا بازی کنه بیرون بره مدام در حال تحکم که بچه بشین الان میفتی. بچه ساکت و یک مورد بدتر اینکه کوچکترین اتفاقی که واسه بچه میفته میگن مقصر مادر بچه است و خیلی جدی باهاش برخورد میکنن. اینه که منو دل زده کرده.
یک موردی که فراموش کردم اینه که من و همسرم خیلی بهم وابسته ایم. دوست ندارم کوچکترین ناراحتی واسش پیش بیاد.ایشون هم همین حس رو به من داره. ولی متاسفانه سطح فرهنگیمون زمین تا آسمونه.
الان نمیدونم اقدام کنم واسه بچه یا نه. میترسم ریسک کنم اخلاق شوهرم تغییر نکنه لطفا راهنماییم کنید.
از اینکه وقت گذاشتید ممنونم.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید