2794

خیانت همسر و تردید برای زندگی

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 69 بازدید

نمیدونم از کجا بگم . مشکل دیشبمون رو میگم .

۷سال پیش وقتی با همسرم ازدواج کردم سرمایش ۵۰ میلیون هم نبود الان حدود یک میلیارد داریم و ما در حال خرید خونه هستیم . دیشب ازش خواستم خونه رو به اسم من بزنه گفت تا زنده ام هیچی به اسم زن نمیزنم. و خلاصه بگو مگو کردیم که اون گفت بهت اعتماد ندارم و منم گفتم منم به تو اعتماد ندارم.....

دوتا بچه ازش دارم . خیلی حرفش واسم سنگین بود.

وضعمون خوبه ولی اصلا حاضر نیست بهم ماهیانه بده .

خورد و خوراک و پوشش اصلا کم نمیذاره ولی از اینکه من چیزی داشته باشم میترسه .

خودش خرابه فکر میکنه همه مثل خودشن😕 

خیلی وقته دیگه دوستش ندارم . همش میگم کاش همون موقع تو عقد ازش جدا شده بودم یا بعدش که حامله بودم هم بهش گفتم بیا جداشیم و نشدیم . 

پیش خودم میگم الانم که بچه هام کوچیکن جداشم خیلی بهتره تا دیگه فردا حسرتش رو نخورم که چرا پاش موندم .

(سابقه خیانت هم داره)

بخاطر این میگم بعد بیست سال زندگی میخواد بره با یه هرزه بریزه رو هم و در جواب اعتراض من بگه خوش اومدی چی؟ نه پولی دارم نه سرمایه ای و فقط یه عمر که پاش تلف کردم . 

الان بچه هام دو سالشونه.


اطلاعات تکمیلی

سن ۲۸ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

با سلام و وقت بخیر 
خانم عزیز اولین چیزی که میتونم بهتون بگم اینه که شما هم ارتباط مناسبی نداشته اید همین حرف که خیلی راحت همسرتون رو خراب نامگذاری کردین اشتباه هست ،اگر خیانتی بوده هم گذشته و مشخص شما همسرتون رو نبخشیده اید .همین هم میتونه روی رفتار شما با همسرتون تاثیر بزاره و ارتباط شما رو خراب بکنه .پیشنهاد من به شما این هست که اول سعی کنید رابطه  خودتون رو اصلاح و تعمیر بکنید اگر تغییری ایجاد نشد به راه های دیگه و نهایتا به طلاق فکر بکنید.در دعوا ها و کل زندگی هر کنشی موجب واکنشی میشه ،در بحث و دعوا انتظار ابراز محبت که نمیشه داشت. کتاب مهارت های زناشویی رو پیشنهاد میکنم مطالعه بفرمایید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha