2794

مادرشوهر کنجکاو و مشکلات در زندگی مشترک

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 160 بازدید

سلام و ارادت 

سه سال هست که ازدواج کردم (دو سال عقد و یک سال عروسی) از ابتدا متوجه کنجکاوی بیش از حد مادرشوهرم شد و چند بار در لفافه به ایشون رسوندم که از این کنجکاوی ها خوشم نمیاد .اما ایشون باز کار خودشون رو می کنن .انگار به این موضوع عادت دارن و اصلا فکر نمی کنن این حرف و این کار دخالت و کنجکاویه. خانواده پرجمعیتی داشتن و چون ایشون فرزند ارشد هستن فکر می کنن باید از زندگی بقیه خواهراشون اطلاع داشته باشن و در واقعیت هم اینطور هست و از همه چیز اونها اطلاع داره .انتظار داره منم مثل خواهراش باشم .همیشه یه سوالات بی فایده میپرسه . اوایل ازدواج هرروز اما با گذشت یکسال از عروسیمون دو روز یکبار تماس میگیره و سوالاتش فقط همینه که کجا هستین و چکار می کنین . این موضوع باعث شده من بیرون از منزلم باشم اصلا جواب ایشون رو ندم چون اگه فهمید بیرونم میخواد بفهمه چرا هستم و با کی هستم و.... .مشکل اینه که اگه چیزی فهمید از زندگی من بقیه خواهراش هم خواهند فهمید .من جرات ندارم بگم میخوام برم دکتر وگرنه همه میفهمن من چه مشکلی داشتم .واقعا بعضی از موضوعات رو دوست ندارم بدونه .میخوام برای زندگیم مسایل پوشیده داشته باشم. یا جرات ندارم با ماشینمون مسافرت بریم  همیشه استرس دارم که بخوایم بریم مسافرت چیکار کنم که همراه ما نیاد .آخه یه اخلاقای خاصی داره .وسواس داره و یه پسر نوجوان چهارده ساله داره که به شدت روی بچه اش حساسه مثل بچه پنج ساله باهاش رفتار میکنه.شبا که خودش کنار پسرش میخوابه حواسشم هست اینو بخوره اونو نخوره اینجا بخوابه  سردش نشه و....مدام نگرانشه واین نگرانی رو بروز میده و اعصاب منو خراب میکنه. انتظار داره من و همسرم مواظب بچه اش باشیم .بخاطر همین دوست ندارم همراهمون بیاد .آخه به من چه ربطی داره .شاید من دوست داشته باشم با شوهرم دونفره قدم بزنیم میخواد بچه اش رو دنبال ما بفرسته . خیلی ام رک هست و میگه ما هم میایم باهاتون .نمی دونم باید چیکار کنم با اینکه چند بار در لفافه گفتم سفر دونفره رو دوست داریم و یا ممکنه بریم یه جایی و بعدا زنگ بزنیم که فلان جاییم اما همیشه استرس دارم که اگه خواستیم بریم چکار باید کنیم که نیاد چون خیلی پررو هس و بازم که من اینجور گفتم می دونم بازم میگه ما بیایم .

الان به حدی رسیدم که دوست ندارم هیچی رو بهش بگم مثلا اینکه کی خانوادم رو دیدم ازش پنهون میکنم . چون همیشه اینقدر سوال میکنه ادمو کلافه میکنه .

نمی دونم .احساس می کنم ازش متنفر شدم چون باعث میشه من گاهی دروغ بگم با این سوالای بیخودش .و گاهی دلم میخواد از همسرم جدا بشم یا گاهی دلم میخواد به دعوایی بشه با مادرشوهرم قطع ارتباط کنم .

آخه خیلی ام اهل اه و ناله اس. خدا نکنه مریض بشه خیلی ناله می کنه .مدام از قرض و بدهکاری هاش میگه .خیلی بدم میاد .اصلا جمله مثبت نمیگه .همیشه خدا یا مریضه یا بدهکاره.

نمی دونم چیکار کنم. لطفا راهنماییم کنین 

اطلاعات تکمیلی

سن 27 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

بیشتر خصوصیات اخلاقی افراد مخصوصا افرادی که سن و سالی ازشون گذشته تقریبا غیر قابل تغییر هست مگر اینکه خودشون به

این بینش برسن و متوجه بشند که بعضی از رفتار هاشون موجب آزار دیگران هست

در درجه اول تلاش کنید این مساله رو از طریق همسرتون به گوش ایشون برسونید

مثلا همسرتون باید اعلام کنند که تمایلی به سفر با حضور ایشون ندارن

و یا اظهار کنند که سوالات و پیگیری های بی مورد مکرر ایشون موجب ناراحتی شما میشه

شما هم با توجه کمتر به این مسایل میتونید راحت تر با این موضوع کنار بیایید و تا جایی که براتون امکان پذیر هست مدارا کنید

موفق باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha