2794

ترس و استرس

47 بازدید 1 تبادل تجربه

سلام خانم دکتر فائزه دشتی عزیز.جواب سوالاتی که مطرح کردین رو اینجا جواب دادم.

من ۳۱ ساله هستم.خانه دار.روانشناسی خوندم بعد ازدواج دیگه ادامه ندادم.همسرم شغلش ازاد، ۳۱ساله

رابطمون با همسرم خوبه و صمیمی هست.

من در کودکی ام اینطور نبودم.ولی کم‌کم اعتماد به نفسم اومد پایین و ترس و استرسم بیشتر شد نسبت به همه چیز.

خانواده بسیار خوبی داشتم هیچ وقت دعوای پدر و مادرم ندیدم.ولی در خانواده همسرم به وفور دیدم.از اون به بعد بود که اعصابم ضعیفتر شد و ترسو تر شدم.همسرم بسیار مهربونه ولی زبان تندی داره گاهی اوقات و کلا حرف زور را قبول نمیکنه.با خانواده اش مشکلی ندارم اما گاهی اوقات شاید یه مشکلات کوچیک دلخورم کنه.مثلا دوست دارم بیشتر اوقات دو نفره بریم جایی (طرف همسرم رو میگم)ولی مادرش اکثر اوقات همراهمونه.در مورد بچه هم اطرافیان همش میگن ایشالله خدا یه پسر بده و یه بچه بده و...همه منتظرن انگار اونا میخوان بچه منو بزرگ کنن.اینرو هم بگم تحت نظر پزشک هستم.در زندگی هم مشکل مسکن و... ندارم.اما آرزوم بود نزدیک پدر و مادرم باشم ولی نشد و همسرمم هیچ تلاشی نکرد و حتی زد زیر قولش که تو عقدمون داده بود.من تک فرزندی بزرگ شدم تقریبا یعنی از شش سالگی فقط من خونه پدرو مادرم بودم و در رفاه کامل.همسرمومقصر نمی‌دونم چون تو یک خانواده پر تنش بزرگ شده.ولی داره تلاششو می‌کنه که خوب باشه تا منم بهتر شم.فقط چطور میتونم به استرسم غلبه کنم برای همه مسایل مثل بچه دار شدن و...استرس دارم.ترس دارم.کلا آدم ضعیفی هستم.چطور میشه که خوب بشم؟؟؟به نظرتون خانم دکتر من افسردگی دارم.چهار ساله اقدام دارم دو سال پیش هم یعنی تیر ۹۴یک سقط یک ماهه داشتم.

پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز
ممنون که به سوالاتم کامل پاسخ دادید
شما بخاطر محیط آرام وکم جمعیتی که در گذشته داشتید ودر ان محیط بزرگ شدید از نظر روحی امادگی پذیرش مشکلات رو نداشتید
به عبارتی در زندگی قبل از ازدواج شما هیچ تنشی نداشتی شاهد هیچ بحث ودرگیری نشدی همیشه والدینت حمایتت کردند و طبق گفته خودت بسیار هم بهشون وابسته بودی وهستی
بعد ازدواج همه چیز تغییر کرده . مهمترین تغییر دوری از پدر ومادرتون بوده که به شما احساس تنهایی و عدم حمایت داده از طرفی شما یاد نگرفتی نه بگی ویا در مواجهه با بروز یک مشکل واکنش مناسب داشته باشی چون تا قبل از ازدواج در چنین موقعیتی نبودی
از طرفی موضوع بچه دار نشدن شما بیشتر از همه برای خودتان غیر قابل تحمل شده است
شما روحیه حساسی دارید و بچه دار نشدن برای شما به منزله ناکام ماندن و شکست هست در صورتی که این مشکلی هست که اکثر زوجین دارند .سطح توقعاتتون رو از زندگی تغییر بدید اینکه انتظار دارید بعد ازدواج هم نزدیک والدینتون باشید نشان از وابستگی عمیق شماست شما چند سال هست که متاهل هستید و زندگی مستقل دارید
شما باید برقراری ارتباط موثر رو یاد بگیرید

برای ایجاد احساس خوب نسبت به خود در دیگران  نکات مهمی را باید بدانید و بتوانید در راستای عمل به آنها اقدام کنید.به جای نادیده گرفتن احساسات و عواطف خود سعی کنید آنها را بدرستی شناخته و در موقعیت های مختلف مهار کنید.اولین گام این است که شما بتوانید در ابتدا خود را بشناسید وارتباط موثر برقرار کنید

ارتباط موثر

هنگامیکه بتوانید ارتباط موثر برقرار کنید، دیگران به شما احترام می گذارند و اعتماد دارند و اگر در برقراری ارتباط چندان موثر عمل نکنید، زندگی تان را در یک یا چند بعد ناقص خواهید دید.
چرا بعد از ازدواج درستون رو ادامه ندادید میتونید اداه تحصیل بدید ویا به دنبال علاقه مندیهاتون برید زندگی بی هدف انسان رو خسته میکنه وبراش تکراری میشه
شما افسردگی ندارید ولی بی انگیزه هستید
برای بالا بردن اعتماد به نفستون موارد بسیار زیادی هست که میتونید انجام بدید
به مطالبی که بهش اشاره میکنم دقت کنید وسعی کنید انجام دهید

 یک چیز جدید امتحان کنید.
 
 وقتی پا را از منطقه آرامشتان بیرون می گذارید و چیزی را امتحان می کنید که قبلاً نکرده بودید، نه تنها خودتان را وارد یک چالش می کنید بلکه محدوده های خود و اعتمادتان به توانایی های خود را گسترش می دهید. با امتحان کردن یک چیز تازه می توانید از ترس هایتان کم کنید و زندگی با موانع و محدودیت های کمتر داشته باشید.
 
 برای انجام یک کار جدید نقشه بکشید و بعد آن را دنبال کنید.
 
 این یکی از مهمترین و موثرترین راه های ایجاد اعتمادبه نفس دائم است. وقتی تصمیم می گیرید کاری انجام دهید و از آن عقب نمی کشید و آن را پیش می برید، خودتان به خودتان ثابت می کنید و اینجاست که اعتمادبه نفستان بالا می رود.
 
ورزش کنید.
 
این مورد اثری عمیق بر اعتمادبه نفس دارد. ورزش منظم و همیشگی سطح انرژی شما را بالا می برد و موادشیمیایی مختلفی تولید می کند-مثل تستوسترون و اندورفین-که حالت مثبت تری به شما می دهد. به نظر می رسد ورزش به طور اتوماتیک وار اعتمادبه نفس افراد را بالا می برد و رویکرد شما را نسبت به زندگی تغییر می دهد. علاوه بر آن فرم و شکل بهتری به اندام شما می دهد که راهی عالی برای بالا بردن اعتمادبه نفس است.
 
 با یک ترس روبه رو شوید.
 
این مورد اصلاً آسان نیست. اما پاداش خیلی خوبی به همراه دارد. اگر با یک ترس روبه رو شوید، اعتمادبه نفستان 10 قدم بالاتر می رود. و هربار که با یک ترس روبه رو می شوید آرام آرام متوجه می شوید که ضرب المثل قدیمی "از هیچ چیز به اندازه ترس نباید ترسید" فقط یک کلیشه توخالی است.
 
چیزی نو خلق کنید.
 
همه انسان ها خلاق هستند.. خلق یک چیز جدید راهی عالی است اما همیشه هم آسان نیست. اما وقتی کارتان تمام شد نه تنها احساسی عالی نسبت به خودتان پیدا می کنید، بلکه بعضی اوقات قسمت های جدیدی از خودتان که قبلاً می شناختید را دوباره کشف می کنید. خلاق بودن راهی عالی برای شناختن خودتان و توانایی های پنهانتان است.
  
تا زمانیکه اعتمادبه نفس پیدا نکرده اید وانمود کنید که دارید.
 
 یک راه برای بیرون آمدن از محدودیت هایی که برای خودتان درست کردید این است که یک قدم بیرون از منطقه آرامشتان بگذارید. ممکن است غیرعملی به نظر برسد. انگار فقط به خودتان دروغ می گویید اما موضوع همین است. این راهکار کاملاً عملی است. اگر احساس اعتماد نمی کنید، حداقل تظاهر کنید و طوری رفتار کنید که انگار به خودتان و توانایی هایتان کاملاً مطمئنید و بنابر آن رفتار کنید. خیلی زود می بینید که احساس اعتمادبه نفس می کنید، اعتمادبه نفس واقعی.
  
از محیطتان استفاده کنید.
 
 یک راه موثر برای تغییر خودتان این است که محیطتان را برحسب آن کسی که دوست دارید باشید تغییر دهید. اگر می خواهید اعتمادبه نفس بیشتری داشته باشید، زندگینامه های افراد بااعتمادبه نفس را مطالعه کنید، موسیقی که گوش می دهید را از موسیقی های افسرده کننده به انرژی بخش تغییر دهید و سعی کنید با کسانی رفت وآمد کنید که اعتمادبه نفس بالایی دارند.

تجربه شما

login captcha
سلام.ممنون از دکتر فائزه دشتی که برای من وقت گذاشتید و پاسخ سوالاتم را دادید.خیلی خیلی ممنون از لطفتون.