2794

راهنمایی کنید خانم مجرب ادامه سوال قبلیم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 73 بازدید

سلام دوباره وقتتون بخیر خیلی ممنون بابت پاسخ به سوال در تاریخ ۷ شهریور ساعت ۱۹ و ۳۵ جواب منو دید شما از احساس خستگی گفتید بله من به شدت خستم دوتا بچه واقعاا منو از پا انداخته اول بگم که در سن ۱۱ سالگی متاسفانه یه تصادف واسه خونوادم پیش اومد که مادرم برای مدتی به کما رفتن من فرزند دون هستم و ۴ تا بچه ایم مادرم بعد از بهوش اومدن دیگه آدم سابق نشد خنده های الکی و گریه‌اش فحاشی کردن‌اش نشون میداد آدم قبلی نیس  در اون زمان برادر و خواهر کوچیکترم خیلی کوچیک بودن و من مجبور شدم اونارو به عهده بگیرم البته که وظیفم  بود ولی تو اون سن خیلی سخت بود برام برادرم یک ماهشم نبود البته دور بریام کمک میکردن ولی بیشتر کاراشون من انجام میدادم به همین خاطر انقد باهاشون سر و کله زدم در زمانیکه باید بچگی میکردم  الآن حوصله بچه خودموندارم همه از من انتظار داشتن که زندگی رو راه ببرم پدرم اعتماد به نفس منو میگرف وهمینطور برادرم و من بخاطر کمتر بیرون رفتن در جامعه نمیتونم خوب حرف بزنم از حق خودم دفاع کنم پدرم خیلی منو میزد من همش تلاش میکردم که با کار دلشو بدست بیارم که نشد در ۱۶ سالگی منو عروس کرد منم فک میکردم بهترین انتخاب برام داشته از یه طرف روم نشد بگم نه وبعد عقد من ازدواج پدرم زن گرف من خودم شهرستانیم و شوهرم از روستا حتی پدرم تحقیق نکرد که همسر من خونشون کجاس فقط منو از سرش باز کرد که ازدواج کنه و این برام خیلی دردناکه احساس میکنم حق من این زندگی نیس منی که همیشه سعی کردم با حیا و با عفت باشم همسرم آدم خوبیه ولی ۱۰ سال اختلاف سنی داریم و ایشون تو سن ۳۴ سالگی آر کار افتاده شدن انقد که برای پدر و مادرشون کار کردن و اینم منو ناراحت میکنه برای هیچ کدوم از مراحل زندگیم خودم تصمیم نگرفتم به حدی تو زندگیم درد کشیدم انقد زیاده که نمیشه گفت همسرم کارشون یه هر دیگس هر ۱۵ روز میان من دست تنهام با دوتا بچه کوچیک میخوام از کسی کمک لگیرم اما از ترس اینکه فردا برام منت بشه چیزی نمیگم به کسی هم اینکه وقتی بچمو پیش کسی میزارم میترسم مواظبش نباشن اتفاقی براشون بیفته به قدری استرس و اضطراب دادم که همیشه یه دلشوره باهامه یه لرز انگار که تپش قلب داشته باشم شبا از استرس خوابم نمی‌بره هم بخاطر درد و دل کردن خودم با بقیه هم بخاطر ترس از دست دادن خونوادم هم زخم هایی که در گذشته از بقیه خوردم مثل همسر خونواده ی همسر یا خونواده خودم نمیتونم گذشته رو رها بعد ۸ سالم یاد یه چیزی بیفتم انقدر عصبی میشم و با همسرم بحث میکنم 🤦‍♀️🤦‍♀️ببخشید من انقد زیاد حرف زدم تو واقعیتم همینطوری پر حرفم از قرص پرسیدین زیر نظر پزشک نیستم یکی از دوستان ابن قرص و پیشنهاد داد فقط وقتی که خیلی عصبیم میخورم اسمش کلرودیازپوکساید پارسال وقتی پسر کوچیکم ۱۸ ماهش بود باردار شدم و چون از لحاظ جسمی خیلی نابود شده بودم و همینطور روحی و مالی سقطش کردم همش یادش میفتم از خودم بدم میاد ولی من واقعا بخاطر مشکلات جسمی نمیتونستم نگهش دارم بنظرتون این گناه قابل بخشش یعنی خدا حال جسمی منم در نظر میگیره احساس گناه شدید دارم حتی نمیتونم گریه کنم😢ببخشید انقد طولانی شد واقعا معذرت میخوام شرایط مشاوره رفتن ندارم ابن بچه ها دست و پامو بستن

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۴ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاوره و راهنمای خانواده

سلام دوست عزیز. بنده کاملا شمارا به خاطر دارم.پیام شمارا چندین بار خواندم تا چیزی از قلم نندازم. از این که به من حس اعتماد دارید سپاسگزارم. اول اینکه در اسرع وقت به روانپزشک مراجعه کنید تا این استرس و اضطراب شما کاهش پیدا کند تا زمانی که این استرس و اضطراب شما کاهش پیدا نکند این تلاطم و آشفتگی تمامی نخواهد داشت و به همین دلیل است که در اولین قدم نیاز به روانپزشک خانم دارید تا دارو مصرف کنید.
من با این جمله شما کاملا مخالف هستم(((( خواهر کوچیکترم خیلی کوچیک بودن و من مجبور شدم اونارو به عهده بگیرم البته که وظیفم بود)))) هرگز.. اصلا این وظیفه شما نبوده. بلکه این اجبار بارها و بارها در زندگی شما بوده. شما بیان میکنید که زیاد صحبت می‌کنید از خودتان چه انتطاری دارید؟ اینکه بیشتر اوقات سوپرمن و مادر برای اطرافیان بودید و حمایت کردید در حالیکه نیاز به حمایت داشتید. چه زمانی خودتان را نوازش کردید؟ حرفهای شمارا تا به حال که شنیده؟پس با این اوصاف خیلی طبیعی هست که برون ریزی کنید. از شما می‌خواهم به روانپزشک مراجعه کنید و حالتان بهتر خواهد شد. بیایید یکی یکی به مشکلاتتان بپردازیم. مثلا گذشته.. چه چیزی بیشتر از همه از گذشته شمارا ناراحت می‌کند؟ 
هر آنچه که را دوست دارید برای من بنویسید هر حرفی را که در ذهن خود دارید برایم بنویسید خوشحال می‌شوم نوشته‌های شما را بخوانم.. پس گام اول روانپزشک... با من در ارتباط باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha