2753

رفتار با خانواده همسر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 145 بازدید

سلام وقتتون بخیر. یک سال و نیمه عقد کردم با پسر عمم و قبل اون یه سالی تلفنی در ارتباط بودیم. همسرم ده سال منو میخواست و همه خبر داشتن از این موضوع. خانواده پدرم خیلی به مادرم ظلم کردن و اذیتش کردن اما مادرم خیلی باشخصیت و با محبته هیچوقت جوابشونو نداده.حتی همین عمم که الان مادرشوهر منه کلی اذیتش کرده ولی این اواخر رفتارش خوب بود خیلی محبت الکی میکرد و چون همسرم خیلی پسر خوبی بود راضی شدیم که عروس عمم بشم 

ولی به محظ اینکه عقد کردیم عوض شد هم با من هم با مادرم خیلی حسودی و لج میکنه. با مادرم بخاطر اینکه همه دوستاش حتی فامیلای خودشون به همسرم میگن خوشبحالت برا مادرزنت خیلی مادرزن خوبی داری و این حرفا حسودیش میشه لج میکنه داستان درست میکنه سعی میکنه همسرمو از خانواده من زده کنه دور کنه. وگرنه همسرم خیلی مادرمو دوست داشت همش میگفت زندایی با همه فرق داره خیلی محبت کرده بهم احساس میکنم دو بهم زنیاش تاثیر داشته رو همسرم

از این ورم هشت نه سال هست که همسرم خرج خانوادشو میده چون باباش حال نداشت بره سرکار. این همه سال کار کرده هیچی دست خودشو نگرفته همشو خرج خانوادش کرده به هیچ خواسته ایشون نه نگفته در حدی که برادرش هرسال گوشی عوض میکرد اینم بی چون و چرا میخرید براش. هرماه لباسای جدید و گرون میخواستن چون نه نشنیدن بد عادت شدن و هنوزم همینن. پنج سال اولی که کار کرده بود سه تا اپارتمان خریده بود عموم که بشه دایی خودش همشو کشید بالا سرش کلاه گذاشت. ولی چون عمم عاشق این برادرشه براش مهم نبود که پول پسرشو کشیده بالا حتی ارث پدری خودشم خورده ها ولی بهش نمیگن بالا چشت ابرو.

خلاصه موقع عقدمون همسرم یکم پس انداز داشت من پیشنهاد دادم ماشین بخره برا خودمون. تا فهمیدن گفتن تاکسی بخره برا باباش که کار کنه خرجشون جدا شه مثلا. تاکسی رو خریدیم درامدشم خوب بود ولی خرجی نمیداد پولاشو قایم میکرد. همچنان خرج گردن شوهر منه ذره ای درک که ندارن به کنار با منم رقابت میکنن. من گوشی خریدم تازه اونم دست دو بود، برادرش گوشی ک شیش ماه پیش خریده بودو عوض کرد گوشی نو. من طلا خریدم مامانش کارت همسرمو گرفت بره دکتر رفت برا خودش انگشتر خرید. اصلا نمیتونن ببینن همسرم کاری برا من بکنه. تا حالا چه زمانی که عمم بود چه الان که مادرشوهرمه یه جفت جوراب ندیدم ازشون همشم منت داره سرم یه جوری رفتار میکنه انگار اونا خرج منو میدن همه چی رو اونا خریدن همسرم هیچکاره بوده. خیلی احساس مالکیت دارن رو پول همسرم. همشم نگرانه که خدایی نکرده من هزار تومن از پول همسرمو نیارم تو خونه بابام. هشت ماه پیش همسرم ده تومن پول نقد داشت داده بود مادرش بذاره ی جای امن که بعدا سرش خلوت شد ببره بانک بریزه حسابش بعد اینا بدون اجازه یا حتی خبر دادن پولو برداشتن رفتن مسافرت. بعد همون موقع عمه کوچیکم منو پاگشا کرد ۵۰۰ هزارتومن داد بهم همسرم تو اون مهمونی نبود کار داشت، فرداش که پیش هم بودیم دیدم مادرش پیام داده که خالت پونصد تومن داده به زنت حواست باشه یه موقع نبره بده مادرش برین باهم خرجش کنین. درحالی که ده میلیون پول مارو بدون اجازه برداشتن فکر این بود که پونصد هزار نره خونه بابای من 

خیلی خسته شدیم همسرم خیلی تحت فشاره کلافه شده نمیدونیم چیکار کنیم دیگه. جدا از مشکلات مالی که دارن، همش انتظار داره من بیفتم دنبالشون قربون صدقش برم عزیزم عشقم بگم منم نمیتونم شخصیتم اینطوری نیست. چون خودش الکی محبت میکنه هی میگه عشقم نفسم انتظار داره منم اینطوری باشم محبت فیک و الکی بکنم که نمیتونم بعد هی داستان درست میکنه برام. درحالی که خیلی با احترام و محبت رفتار میکنم باهاشون همیشه لبخند و روی خوش دارم درحالی که خیلی ناراحتم کردن و دلمو شکستن که بخوام تعریف کنم کلی باید بنویسم خیلی داستان داشتیم. ولی منم بدتر از مامانم نمیتونم ناراحت کنم کسیو

ممنون میشم راهنماییمون کنید که چیکار کنیم من و همسرم 

اطلاعات تکمیلی

جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاوره و راهنمای خانواده

😫مراجعین محترم خواهشا کوتاه بنویسید.
شما با خوانواده خودتون وصلت کردید و عروس عمه شدید.غریبه ها داستان دارند چه برسد که مادرهمسرتان عمه باشد.و شما از اول باید آگاه میبودید.وارد روابط مادر و عمه تان نشوید هرگونه ارتباطی بوده به شما نباید تاثیر بگذارد.اینو با همسرتان در میان بگذارید و فقط زندگی خودتان و همسرتان در اولویت باشد.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha