با سلام و خسته نباشید
یه سال میشه با یه دختر خانمی رابطه داشتم
شب و روز من با ایشون بود همه وقتم همه زمانم
قول و قرار ها بود برای ازدواج کردن تو رویا ها بودم فکرم ذهنیتم همه چی من در این مورد بود که روزی قرارع باهاش ازدواج کنم
این رو هم بگم آشنایی ما مجازی بود اما خوب چندین بار همو رو دیدیم و با هم بیرون هم رفته بودیم
بعد از سالی که گذشت خونواده اش مطلع شدن و رابطه ما کمتر شد دلتنگی اومد سراغم اینکه شاید دیگه باهاش نباشم اعصابم خورد شد حالم بد
اون هم همینجوری بود خونواده اش بهش گفته بودن اگه تو با این پسره باشی باید یکی رو انتخاب کنی روز ها گذشت به همین منوال
اعصاب خوردی حتی یه بار خود زنی کردم و قرص خوردم
فشار عصبی زیادی دارم آروم و قرار ندارم هنوزم دوستش دارم تا اینکه اومد و پیام داد دیگه نمیتونم با تو باشم و من دختر عوضی هستم برای همیشه خداحافظ یه دفعه تمام آرزو هابی که تو سرم ساخته بودم نابود شد خورد شد نمیدونم چیکار کنم حالم بده کارم شده گریه داغونم خودمو تو اتاق حبس کردم و چیزی نمیخورم تو خودم هستم و کارم شده گریه کردن
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید