سلام من قبلا ی بار جدا شدم تو ده سالی که مطلقه بودم اولش خواستگارای خوب داشتم ولی پدرمادرم اجازه ندادن کلا ب چشم ی ادم اضاف بودم تو خونه از غذا خوردنم تو خونه خجالت میکشیدم ن چیزی میخریدم ن زیاد به غذا این چیزا دست میزدم تا یارانه مد شد و با پول اون و ی پولی ک از طلاق قبلیم شوهرم بابت کتک دیه بهم داده بود رفتم دانشگاه سعی میکردم از خانوادم پول نگیرم خرج نکنم که نکنه بار کسی باشم شش سال کارشناسی و ارشد و خوندم بعدم ک سر کار بودم تو ی شرکت خصوصی درامدمم خوب بود بالاخره یکی با ی بچه اومد خواستگاریو ازدواج کردم کل وسایلامو خودم خریدم واسه بچه ام سیسمونی خودم خرج کردم اینم بگم پدرمادرم ندار نیستند دارن ولی از اول واسه من اینطور بود یادمه شونزده سالم بود پیرن نداشتم کلی دعوا شد ی پیرن برام خریدن و کلی حرفای دیگه
سرتونو درد نیارم
تو ازدواج دومم شوهرم خوبه ولی خب شرتیطش خاصه با بچه که همه سعی میکنن دخالت کنن من از کسی محبت ندیدم ولی از شوهرم الان محبتش برام قابل احترامه
ولی بهرحال دعوا و بحث تو هر خونه ای پیش میاد
اینجا ک دعوامو میشه ماهی سالی پدرمادرم زود با من دعوا میکنن بدون فهمیدن قضیه میگن برو بمیر ولی طلاق نگیری اینم بگم من ۳۰ سالمه سه ساله ازدواج دوم کردم و ازدواج اولم تو سن پایین با ی ادم معتاد به خاطر پول بود که خانوادم دادن بدون موافقت من حتی با اون وضع باز زندگی میکردم که خودشون طلاقمو گرفتن ابروم بردن همیشه کتکم میزدن یادمه ی بار میرفتم کلاس دانشگاه اونقدر تو خونه کتک خورده بودم از مامانم نمیتونستم از پله های دانشگاه بالا برم
از گذشته ناراحتم ازین که الان پدر مادر دارم ولی ندارم شوهرمو دوس دارم ولی اونم میدونه خانوادم دوسم ندارن فقط میخوان اسم شوهر روم باشه تو خونه اونا نباشم کار ک میکردم ی چیزایی واسه خونه میخریدم ی موقع هایی ک بهم رو بدن از صب میرفتم شب هشت میومدم ولی اونم دوس نداشتن برم اینجا ی شهر دیگه ازدواج کردم اومدم شوهرمم دوسم داره ولی خب ی موقع هایی شده حرف پیش اومده ولی هر بار خانوادم منو فحش میدن میگین خب حرفاتو نگو بهشون من نمیگم خودشون هر نیم ساعت زنگ میزنه میگه زود بگو چیکار میکنی اینجا ک اومدم شوهرم زن اولشو طلاق نداده بود تازه طلاقشو داد چهار سالی تو دادگاه بودن ب خاطر خیانت زنش
چیکار کنم تو این دنیا ادم بدبختی هست ب نظرتون ب اندازه من
ناشکر نیستم
پدرم واسم ی نامحرم بود مادرم نامادری
نمیدونم چرا با من اینجور بود چون واسه اون یکی بچه هاشون اینطور نیستن خرج میکنن محبت میکنن
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید