افسردگي

من ٣٥ سالمه 

٦ ساله ازدواج كردم بچه ندارم، همسرم وسواس جبري داره ولي قبول نداره ٥ سال فقط ازم ايراد ميگرفت، ارشد حسابداري دارم و آيلتس زبان ولي الان بيكار تو خونه هستم، دارم اقدام ميكنم براي بچه دار شدن اما هنوز نشدم، وضع مالي همسرم خوبه و به شدت اقتصادي و كنترلگر هستن.من تمام اراده خودم رو از دست دادم و كاملا بي هدف شدم، اصلا حسود نبودم الان به همه حسادت ميكنم باورتون نميشه به همه.يروز ميگم فلان كارو كنم برم خارج فرداش اراده امو از دست ميدم، يه روز ميگم خونه دار باشم فرداش باشوهرم دعوام ميشه ميبينم راه فراري ندارم پاك درمانده شدم بعضي وقتها دلم ميخواد خودمو بكشم چون از همه عقب افتادم توروخدا اگر ميتونيد كمكم كنيد به شدت اميدم رو از دست دادم 

سن ام بالا رفته بي بچه بي آينده خانواده شوهر كنترلگر و حرف درآر 

دارم از حسادت ميبرم ديگه