توى حياط گرفتار كار بوديم كه ديدم بوى خوشى از توى خونه مياد، بوى خوش دعوتم کرد نگاهى به آشپزخونه بندازم. يه بهونهايى درست كردمُ گفتم بايد داخل خونه رُ هم ببينم.
وارد خونه كه شدم ديدم پيرزن خوشرويى گوشهى خونه نشسته و داره سبزى پاك ميكنه. سلام كردم و پرسيدم مادر! والله! چى دُرُست كردى!
گفت هيچى ننه! خورشِ آلو تِماته (سيب زمينى و گوجه) گفتم اذيتم نكن! الو تماته و اين همه بوى خوش؟ خنديد و گفت بيو تا سيت بِكشُم. گفتم من الان توى ماموريت ادارىام. نميتونم پيشنهادتون رو قبول كنم. گفت ننه غلطِ زيادى نكن! تا دستاتُ بوشورى منم غذا رو ميكشم ، بذار يه كم برات سبزى بشورم .غذا رو كه گذاشت جلوم از عطرش مست شدم.
گفتم اين روى فرشته ست عجب يا بشر است
گفت اين عين فرشته ست و بشر هيچ نگو
صبح ها بعد از اينكه نمازمُ مىخونم ، ميرم نون گرمه و سبزى خوردن ميخرم و ميام ، خورشت رو همون موقع بار ميزارم ، ميذارم تا آروم بپزه و جا بيوفته، خورشتو بايد بهش فرصت بدى!
گفتم مادر ميگى چه ادويهايى توش ريختى ؟
گفت كه سرمست نهاى رو كه از اين دست نهى
رفتم و سرمست شدم وز طرب آكنده شدم...
سلام
تا اونجايي كه تو فرهنگ (بختياريهاي خوزستاني،لر زبانها) به سيب زميني نميگند آلو!! وقتي نوشتيد "بيو تا سيت بِكشُم" فكر كردم بايد لر زبان باشه لطفا اصلاح بشه . منظور خورشت آلو و گوجه است
عکسشو عوض کنید لطفا