استقلال فکری
در گفت و گوها، من ترجیح میدادم مورد قبول و علاقهی طرف مقابل باشم، نه اینکه حقیقت را بگویم. میل به جلب رضایت سبب شده بود که به لطیفههای پیش پا افتاده بخندم. رفتار من با غریبهها شبیه رفتار نوکرصفتانهی دربانی بود که به مهمانان ثروتمندِ هتل خوشامد میگوید- تشنیاق کف آلود ناشی از میل کورکورانهی بیمارگونه به جلب محبت. من در پی جلب تأیید و موافقت صاحبان قدرت بودم و تا مدتها پس از ملاقات با آنها نگران این بودم که آیا مرا خوشایند یافته اند یا نه.
ولی سقراط در برابر عدم محبوبیت و محکوم شدن از طرف حکومت، متزلزل نشد. او به سبب گله و شکایت دیگران از افکار خود دست برنداشت. فلسفه به سقراط عقایدی داده بود که میتوانست در هنگام رویارویی با مخالفت دیگران، این باورها اعتمادی عقلانی، و نه عصبی، داشته باشد.
اگر ما از شک کردن به درستیِ وضع موجود خودداری میکنیم ( اینکه جامعه و مردم آن برای ما تعیین میکنند چه چیزی بپوشیم، چه کالایی با ارزش است یا چه کسانی محترم هستند) در درجهی اول این است که امر مورد پسند همگان را با امر درست یکسان میپنداریم.
باید این را بپذیریم که دیگران ممکن است اشتباه کنند، حتی وقتی در منصب مهمی هستند، حتی وقتی از عقایدی دفاع میکنند که قرنها مورد قبول اکثریتی عظیم بوده است. چرا؟ چون آنها عقاید خود را به طور منطقی بررسی نکرده اند.
چگونه مستقل فکر کنیم؟
سقراط فقط به ما کمک نمیکند که دریابیم ممکن است دیگران در اشتباه باشند، او روش سادهای به ما ارائه میکند که به وسیله آن خودمان میتوانیم تعیین کنیم چه چیزی درست است.
- گزاره ای بیابید که مطمئناً جزو عرف عام خوانده میشود( مثل اینکه اگر یک لباس خاص را در یک مراسمی نپوشیم مورد محبوبیت قرار نمیگیریم، مثلا امروزه جراحی های زیبایی یکی از کارهایی است که به شدت انجام میشود)
- یک لحظه فکر کنید که این گزاره، جدای از اینکه چه شخص مورد اطمینانی مطرح میکند، نادرست است. به دنبال موقعیتها یا زمینههایی بگردید که این گزاره در آنها صادق نباشد.
مثلا: آیا میتوان پول داشت و آدم خوب و با فضیلتی نبود؟ / آیا میتوان پول نداشت و با فضیلت بود؟
افراد پولدار را فقط درصورتی میتوان با فضیلت شمرد که پول را از راهی فضیلت مندانه به دست آورده باشند؛ و بعضی افراد کاملا بی پول را میتوان با فضیلت دانست اگر در شرایطی زیسته باشند که بافضیلت بودن و پول درآوردن غیر ممکن بوده است.
ولی در این صورت، در معرض این خطر هستیم که ندانیم چگونه به مخالفان خود پاسخ دهیم، مگر این که ابتدا به طور منطقی به مخالفتها فکر کرده باشیم. ممکن است افراد برجسته و قدرتمند به ما بگویند که پول جز ذاتی فضیلت است و به این وسیله ما را به چالش میکشند. اما شما میتوانید بسیارها مثال و دلیل روشن بیاوردید که این باور را رد کند.
در آخر باید گفت که اعتبار یک عقیده یا عمل نه با شمار افراد موافق یا مخالف با آن بلکه با پیروی آن از قواعد منطق تعیین میشود. محکوم شدن یک استدلال از جانب اکثر افراد دلیل نادرستی، یا برای شیفتگان مبارزه طلبی، دلیل درستی آن نیست.
در ادامهی فصل های بعد خواهید خواند...
برای کسانی که قادر به پول درآوردن نیستند یا از بی پول شدن میترسند، خوشبختی وابسته به بعضی امور...