2733
2734
به نام خدا
شب قبل از مطب دکتر عمید تماس گرفتند و گفتند پنج صبح یک صبحانه ی کامل بخور(کره و عسل و نان تست و چای و عسل) بعد باهات تماس می گیریم که کی بیمارستان باشی. ساعت نه یا ده. خلاصه شش و نیم صبح اس ام اس زدند و گفتند ده و نیم بیمارستان باش. من همون پنج صبحانه ی کامل خوردم ولی چون می دونستم دکتر عمید دیر میاد تا ساعت نه آب و چای می خوردم.
بعد به بیمارستان رفتیم و گفتند از طبقه ی بالا برگ پذیرش سزارین بگیریم وفعلاً سه میلیون به حساب بریزیم. من رفتم بالا به قسمت زایمان و در یک اتاق بهم ساک و لباس دادند تا لباس هام رو عوض کنم.
به صدای قلب بچه گوش کردند و فشارم رو گرفتند و با یک مایع بهداشتی و تیغ، موها رو زدند. بعد گفتند روی یک تخت بخوابم و منتظر باشم.
خلاصه بعد از چهارساعت و یک مریض اورژانسی اومدند من رو آماده کردند. سوند وصل کردند که اصلاً درد نداشت و روی یک تخت من رو وارد سالن کردند که اونجا دوباره تونستم خانواده ام رو ببینم. پشت من هم یک چرخ برای حمل نوزاد آوردند.
من رفتم طبقه ی پایین و پشت اتاق عمل منتظر بودم. کلا خیلی می ترسیدم؛ ولی از قبل روی خودم کار کرده بودم که هم خودم آرامش داشته باشم هم خانواده ام و هم تیم عمل.
بعد من رو به اتاق بردند و یک پرده جلوم نصب کردند و با یک مایع خیلی سرد شکمم رو شست و شو دادند. دست هام رو به دو طرف بستند.( من خیلی از این موضوع نگران بودم ولی بعدا دیدم خیلی هم ترسناک نیست.) دکتر بیهوشی یک پیرمرد بود خیلی شوخی کرد. گفتند بیهوشت می کنیم. من گفتم موضعی می خوام. گفتند ممکنه سردرد بگیری ولی اگه می خوای باشه. گفتم نظر شما چیه. گفت بهتره بیهوش بشی. راست هم می گفت. من با اینکه یک بار کورتاژ شده بودم و بیهوشی رو هم خیلی دوست داشتم. ولی ایندفعه آمادگی هشیار بودن رو نداشتم. بهم آنژیوکت وصل کردند. دکتر عمید هم اومد و خیلی سریع لباس هاش رو تنش کردند.
گفتند داریم بیهوشت می کنیم. انگار چیزی مثل یک هوای سبک سرد توی سینه ام جریان پیدا می کرد و بعدش بیهوش شدم.
دو ساعت بعد، به هوش که اومدم، درد داشتم و از بچه ام پرسیدم. دکتر و ماماها هم بالا سرم بودند. گفتند پسرت خیلی تپلی بود و ... . شکمم رو هم فشار دادند که کلی داد و بیدا کردم. همه ش می گفتم درد دارم که گفتند خب سزارین کردی. همین طوری من رو سوار آسانسور کردند و نیمه هوش بودم که اطرافیانم رو می دیدم و وقتی به اتاق رسیدم، بچه رو هم همون طوری نیمه بیهوش دادند دستم و به اطرافیان گفتند مراقبم باشند.
وقتی هوش اومدم، حسی که بچه رو بهم دادند که قابل وصف نیست. خیلی عالی بود. حتی همون نیمه بیهوش هم حس خوبی بود.
بعد که تو اتاق رفتم، گفتند مریض های دکتر عمید تا صبح نباید چیزی بخورند حتی یک قاشق آب. این خیلی وحشتناک بود ولی بالاخره مجبور بودم. بچه هم پیشم بود. اتاق زایمان هم کمک می کردند. مامانم هم پیشم بود که خیلی خوب بود.
مریض های دکتر عمید به صورت اجباری باید شکم بند و جوراب واریس می بستند.
هر بچه ای برای خودش یک بسته پوشک و دستمال مرطوب داره. لباس هم خودشون بعد از زایمان تنش می کنند. پتو و اینها هم می دند. اونجا برای هر حتی دمپایی و کیف بهداشتی هم باید پول بدیم.
خلاصه پنج و ربع صبح بیدارمون کردند. حتی نذاشتند همراها بخوابند. گفتند مریض های دکتر عمید باید ماست و شکر بخورند و گاز دفع کنند تا بتونند نوشیدن مایعات رو شروع کنند وگرنه نفخ می کنند. بعد از دفع گاز باید شکم کار کنه تا بتونند صبحانه بخورند. خلاصه صبحانه هم بعد از کلی ماجرا خوردم. ناهار هم مرغ برامون آوردند. بعد یک لیوان آب که یک سومش پر شده بود با یک نی برامون آوردند و گفتند می خواین فیزیوتراپی ریه انجام بدین و باید داخل آب فوت می کردیم و یکی مرتب به پشتمون می زد از بالا به پایین. گفتند این کار مخصوص بیماران دکتر عمیده و باعث خروج داروی بیهوشی از ریه می شه.
بقیه ی وقت رو با پیاده روی و بچه می گذروندیم. اومدند راجع به شیردهی و یک سری مراقبت ها هم توضیح دادند. یک چسب ضد آب هم روی بخیه ها زدند و گفتند باهاش می شه حمام رفت و فقط باید بعد از حمام روش رو سشوار بکشیم.
گفتند پنج روز دیگه می تونید برش دارید و از پمادی که دکتر می ده روی زخم بزنیم.
بعد اومدند گفتند بچه تون زردی داره و باید بمونه. ما یک شب توی اونجا نگهش داشتیم. من خودم مرخص شدم. ولی فردا گفتند زردیش بیشتر شده و من و شوهرم نذاشتیم توی بیمارستان بمونه و دستگاه زردی خانگی اجاره کردیم. به متخصص اطفال هم خیلی بر خورد. چون براش سخت بود که از شبی هشتصد و پنجاه هزار تومان بگذره. حواستون باشه از حساسیت پدر و مادرها خیلی سو استفاده می کنند. شوهر من روز شناسنامه یک پدر و مادری رو دیده که بیمارستان کسری پنج روز بچه شون رو برای زردی نگه داشته و لامپ کافی برای دستگاه روشن نمی کنند که بچه ها زودتر خوب بشند.
یک شماره بهتون می دم برای دستگاه زردی خانگی. خیلی راضی بودم. برای ما یک دستگاه شش لامپه که دو روز موند با هزینه ی ایاب و ذهابش صد و پانزده هزار تومان شد.
آقای دکتر شکراییان خدمات فتوتراپی 09122495131
66906956

خلاصه ساعت هفت عصرهم دکتر عمید اومدند داروهامون رو نوشتند و توصیه ها رو کردند و گفتند سه هفته ی دیگه ما رو می بینند.
کلا از دکتر و به خصوص شکم بندش خیلی راضی بودم. بخیه اش هم که حرف نداره. خدمه گاهی ناجور بودند و نمی رسیدند. ولی بالاخره یکی دو روزه دیگه. مسئولین بیمارستان مثل چی ازدکتر عمید می ترسند.
هزینه ی بیمارستان و دکتر سه میلیون و ششصد هزارتومان شد و هزینه ی زردی نوزاد هم با ویزیت دکترش هشتصد و پنجاه هزار تومان شد.
امیدوارم در هر جا که زایمان می کنید خودتون و نی نی گلتون سالم و سلامت و راضی باشند.
Lilypie Pregnancy tickers
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



من ساعت 6 رفتم بیمارستان 6 ونیم سزارین شدم ساعت 8 به هوش بودم کامل تا ظهر هیچی نخوردیم بعد با آب آناناس شروع کردیم نفخم نداشتم هیچی بیمارستان آتیه دکتر صفدریان عالی بود
اینم سایت ما برای علاقه مندان به حیوانات .

www.dampezeshkoshoma.blogfa.com
2728
خدا رو شکر الان که دو هفته از زایمانم می گذره و شکمم مثل حالت اولشه خیلی قدر دکترم رو می دونم. (البته باید شکم بندم رو تا دو ماه و نیم دیگه هم ببندم.)
الان می فهمم که سخت گیری های دکتر چقدر به نفعم بوده.
Lilypie Pregnancy tickers
2740
دکترگیلداعمید درزمینه نازایی هیچی حالیش نیست خدالعنتش کنه یک سال ونیم تحت نظرش بودم حتی ازمن عکس رنگی هم نگرفت که مشکلم را متوجه بشه الان هم دیگه مشکلم زیادشده هیچ وقت نمیبخشمش به خاطراینکه اگه زودتر فهمیده بودم دیگه مجبورنبودم اینهمه هزینه کنم این دکتر باعث شد خیلی صدمه خوردم پاتون را تو مطبش نگذارید که ضررمیکنید
دکترگیلداعمید درزمینه نازایی هیچی حالیش نیست خدالعنتش کنه یک سال ونیم تحت نظرش بودم حتی ازمن عکس رنگ ...

من با نظر شما خیلی مخالفم!!

اتفاقا ایشون کاملا دکتر عالی و دانایی هستند و برای مریض هاشون با تمام جون و انرژی میگذارند تا ان مریض را با هر مشکلی که هست درمان کنند....

مطمئنا این فقط نظر من نیست و نظر خیلی از دوستان همینه حالا من مشکل شما رو دقیقا نمیدونم ولی اینو میدونم که نمیشه همینطوری به دکتری مثل دکتر عمید گفت هیچی حالیش نمیشه!!!!

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687