20 اسفند1400. 8 صبح روز جمعه ای که از شبش از استرس خابم نمیبرد گوشیم زنگ خورد که ای کاش نمیخورد ای کاش اون جمعه رو نمیدیدم صدای پشت گوشی که با گریه گفت بیا که بابا حالش خیلی بده. لباس مشکی پوشیدم و رفتم و پارچه سیاه روی در دیدم و پدری که دیگه نبود.اون جمعه من مردم. از اون روز هر جمعه می میرم. خدایا متنفرم از تمام جمعه هات. خدایا از چیزی که میترسیدم سرم اومد از من ک گذشت هیچکسو با عزیزانش امتحان نکن خدایا. خدایا میشه فقط یه روز پدرمو بهم برگردونی 😭خدایا دلم ازت پره ولی بازم شکرت. خدایا دومین نی نیمم گرفتی نمیدونم حکمتت چیه دلم شکسته ولی بازم شکرت 💔بابایی نی نی من ک خیلی دوست داشتی ببینیش اومد 💖 میدونم که از اون بالا واسش دعای خیر میکنی. دوست دارم🖤
هیچ مادری از مرگ نمیترسد،بزرگترین ترس یک مادر از این است که فرزند خود را در این دنیا تنها بگذارد،درحالی که میداندهیچ کس مثل اوفرزندش را دوست نخواهد داشت❤️
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
نظر مارو میخوای چکار نظر بی بی چک مهمِ که انگاری اونم نظرش مثبت😉
مبارکت باشه
هرلحظه که تسلیمم درکارگه تقدیر/آرامتر از آهو، بی باک ترم از شیر 🌿هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر /رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر 🌿 در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند. هر چه فریادش، جوابش را نمی پرداختند. داد میزد خوانده ام هفتاد سال، هرشب نماز. پس چه شد اینک ثواب ِآن همه رازونیاز. يك ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات. تا شود اینگونه حالت، این جهنم خانه ات. گفت. من در طول عمرم گر زدم یک تهممتى. ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا کن رحمتی. آن ندا گفتا همانکس که زدی تهمت براو. طفلكى هفتاد سال، جمع کرده بودش آبرو
بله عزیزم دارو فقط متفورمین خورد اونم به مدت بیست روز ، تازه شروع کرده بودم به مصرف. ب ...
خدا رو شکر ان شالله ب خوشی و سلامتی منم اگ اینماه باردار نباشپ دکتر نمیرم میخوام ورزش کنم و رژیم بگیرم و خودمو اماده کنم و شوهرمو بفرستم ازمایش توکل بخدا