2737
2734
دیشب با شوشو قرار داشتم از سرکار بیاد بریم طلاهامو بفروشم برا خونه وقتی رفتم دیدیم با مامانشم قرار گذاشته

سرویس عروسیمو برداشت گفت برا یه نفر میخوام/گفتم کی؟ گفت مگه فرقی میکنه برا چی میپرسی


خیلی ناراحت شدم چون ادمو خر فرض میکنه و خودشو همه کاره/خوب بگو نمیمیری که
از دیشب خوابم نبرده که الان اومدم

طلاهامو فروختم انقد نسوختم که این اینجوری شد
جدیدا اینجوری شده/اون روز میپرسم کرمتو از کجا خریدی خوشم اومده/میگه همه داروخونه ها دارن

دوس دارم بعداز این باهاش یه جور دیگه باشم چی کنم؟
***عصر روز سه شنبه بود که نیما نفس کشید و من مادر شدم***
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



روشنک جان چرا برات مهمه؟؟ من جای شما باشم هرگز سئوال نمیپرسم

شما جوون تر هستی یا مادر شوهرت؟؟ من فکر میکنم مادر شوهرت باید همش دنبال سوال پرسیدن از شما باشه
همیشه سعی کن از اطرافیانت یک قدم جلوتر باشی

در مورد سرویس عروسیت هم اصلا برات مهم نباشه فکر کن فروختی به یه غریبه
2728
روشنک تو هم مثل من باش نه سوال بپرس نه سوال جواب بده
مثل خودشون بگو همه جا دارن
قیمت ها رو هم اصلا اعلام نکن
اما به همسرت خیلی ملایم بدون عصبانیت بگو یعنی من حق نداشتم بدونم سرویس طلاهام رو دارم به کی می فروشم؟


2738
مامان راحیل

به شوشو گفتم خودشم موند گفت چی بگم/ادم یه رفتارایو میبینی که معلوم نیس چرا /مخصوصا کرمه چون اون بود که خوشش اومد گفت بپرس/

قبول کرد
***عصر روز سه شنبه بود که نیما نفس کشید و من مادر شدم***
خیلی وقتا مشکلات رفتاری مادرشوهرها به درون خودشون برمیگرده
به زمانیکه باید پرنسس خونشون می بودن اما مجبور بودن با مادرشوهرهاشون زندگی کنن و هیچ وقت طعم شیرین زندگی با عشق رو نچشیدن
بخاطر همین یه جاهایی این حسادت به عروس ها و موقعیت هاشون خودش رو این مدلی نشون میده
غصه نخور و فقط خدا رو شکر کن که ما جای اونها نیستیم


اره راحیل جون 10 روز دیگه پول میخوایم
ضرر نکردم ولی خوب گرونی بیشتر میفروختم

راستی این سرویس عروسیه که میگم دادیم به مادرشوهر موند واسه چندروز دیگه که بفروشه ها
یا گرون بشه یا ارزون شانسمه

چی کنم بگم امروز بده بره به یه نفر!!! یا صبر کنم
***عصر روز سه شنبه بود که نیما نفس کشید و من مادر شدم***
اگر بتونی تا بهمن یه مقدار صبر کنی یا حتی ژانویه قیمت طلا بهتر میشه
اگرنتونستی هم مهم نیست هر چی قسمت باشه
اما واقعا جدی بهت می گم چون مشکل تو رو منم داشتم الان دیگه وقتی این رفتارها رو می بینم دلم براشون میسوزه که انقدر سطح انرژیشون پایینه

خودت رو به نیمای عزیز و همسرت که دوستشون داری مشغول کن و این فکرها رو از سرت دور کن


گلم به نظر من مادر شوهرتو مثه مادر شوهر خودت بدون... چشم رو بدی هاش ببند... محبت کن... اولش شاید سخت باشه، ولی بعد یه مدت اون خودش شرمنده میشه و رفتارش رو با تو خوب میکنه...
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن / فردا که نیامدست فریاد مکن / بر نامده و گذشته بنیاد مکن / حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
نارگل جون من خیلی خوب باهوش رفتار کردم/خوب ساده صمیمی

ولی نمیفهمه /با مامانم یبار حرفش شد بعداز زایمانم حالا هرچی بود تموم شد
اون روز مامانم خیلی حالش بد بود منیر گوشی داره و میزنتش زمین/خونه مادرشوهر بودم یه کلام به خاطر دل من نپرسید حالش خوبه؟چی شده//یا بعدا

من میگم با اون مشکل داری چرا دل منو میشکنی
***عصر روز سه شنبه بود که نیما نفس کشید و من مادر شدم***
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687