برای اونروزا........................از مدرسه میومدیم مستقیم خونه عزیز جونم...........پاهامونو میچسبوندیم به شوفاژشونو سیب گاز میزدیم و تلوبیزیونو کارتونو خانم رضایی...............ای خدا..........چقدر بغض دارم.....برای زنگهای تفریح...........برای 25 تومن پول تو جیبی.......برای دیکته گفتنای بابا...............برای مدرسه خوشگلم که دورتادورش باغ بود و کنارش رودخونه.......برای بوی ماه مهر........شما هم بغض دارید هر روز؟
نگو که حرمت عشق شکسته...تو آبـــــــــــــــــروی عشقی