دوستان سلام،دلم خیلی گرفته،،لطفا سرزنش نکنید که چرا حامله شدم خوب دوست دارم مادر بشم،،همش همسرم نگرانِ خرجش هست،،کافیست کمی ذوق کنم از تکون هاش،،میگه برات متاسفم مردم تو فکرِ پیشرفت هستن اونوقت تو توی فکرِ این چیزها؟! براش بهترین زن ،اونی هست که بیرون کار کنه، هیچ کاری که میکنم براش ارزش نداره،،میگه بچه زائیدن رو همه میتونن داشته باشن،،برایِ خودم ماسفم که زنم اینقدر فکرش پایین هست،،خیلی غٔصه میخورم،،همش ضدِّ حال میزانه، دیگه هیچ ذوقی برایِ من نمونده،،چقدر منتظرِ این روز بودم حالا هیچ لذت که نمیبرم بماند،،،تازه غٔصه هم میخورم،چیکار کنم؟؟تبدیل به یک آدم افسرده و نگران از آینده هستم..حتما میگید به دنیا بیاد مهرش میره به دلش ولی حتا الان بعضی وقتا که میگم تکون نمیخوره،راحت میگه به جهنم..من دیگه الان میترسم ازش حرفی بزنم،دلم برایِ خودم و بچه توی شکمم میسوزه..چه فکری بکنم که از این همِ غٔصه راحت بشم