نمیدونم کسی بیدار هست یا نه ولی اگه هستید بیاید

کتک نه 

ولی بدتر از کتک 

روحم شکنجه شد 

تو برو خداروشکر کن پدر معتادت زدت 

من ۱۵ سالگی گفتن ما پدرومادرت نیستیم ولم کردن و دادنم شوهر 

خانواده شوهرم جلاد رچبودن انقد زجرم دادن و اذیتم کردن که حد نداره 

زخم زبون و... 

الآنم بهتر شدن وای همونجورن تقریبا 

شدن کابوس و بدختی

سلام به قول معروف ماهی رو هروقت از آب بگیری تازست،دور ازجون تنها مرگه که چاره نداره،به اراده خود فرد برمیگرده،باید اونقدر خودشو قوی کنه وبه خودش اعتماد کنه که می تونه،اونوقت می تونه هر کاری رو انجام بده،بیست سالگی تازه اول راهه،وقتی سرکار بره،با مردم در ارتباط باشه شاید اولش سخت باشه اما مطمئن باش اونقدر راحت ارتباط میگیره واعتماد به نفسش میره بالا که به خودش افتخار کنه،خواستن توانستن است،من ازاین پیام شما کلی انرژی مثبت گرفتم به خدا خیلی هیجانی شدم☺️مطمئن باش زندگی پر ازخوشبختی درراهه،باتوکل به خدا

عزیزم مطمن باش وقتی هدفی برا خودت ترسیم کنی و تلاش کنی که به اون هدف برسی خیالت راحت که موفق میشی

اما حتما به یک روان پزشک مراجعه کن

عزیزم نری پیش روانشناسا فقط روان پزشک 

که تو رسیدن به هدفت خیلی بهت کمک میکنه و مطمن باش هم عزت نفست بر میگرده و هم اعتماد به نفست 

موفق باشی

اگه میخوای مستقل شی اول برو فروشندگی کار کن یکم راه بیفتی حرف زدن با بقیه آسون تر شه ،من اینکار و کردم من مانتو فروشی خیلی شلوغ کار کردم اجتماعی شدم یعنی از خجالت در اومدم ،در ضمن میتونی همه مون یه جوری زخم خوردیم

آره میشه من یه نفرومیشناختم مادرش انقدر روحیه اش روکشته بودن وبهش گفته بودن نمیتونی حتی نمیتونست به قول شما ازخیابون ردبشه یا کارت بندازه تودستگاه عابربااینکه لیسانس داشت هرباربامن میرفت بیرون مامانش میگفت کارتوبگیرا این میسوزونه منم میرفتم دم عابرمیگفتم خودت انجام بده فوقش میسوزه الان ماشاالله اون دخترمعلم شده

میخوام بگم اولش سخته ولی بعدش میتونی 

من مثل توبودم

کل دوستام مثل توبودن

دخترهمسایمون مثل توهستش

و....

ولی دخترای پسرداییم راحت بودن ولی عمه هاشون بازهواشون روداشت

چون پدرومادرشون رفته بودن پیش همسرای خودشون

یا.....

بالاخره بالابرات راهکاردادم

دوست داشتی انجام بده

منم بابام معتاد بود و خانواده داغونی داشتم الان نزدیک سی هستم اوضاع خانوادم بهتر شده

فک کن بیست سالم بود ازدواج کردم زود....شغل خوب دلشتم داشنگاه میرفتم موقعیت خوبی برای خودم فراهم کرده بودم ولی راهنمای خوب نداشتم جلسات خانواده های معتاد الانان رو پیدا کن عضو شو و خدا یک انسان خوب جلوپات بزاره الهی مسیرت روشن باشه نگران نباش زمان قدرتمنده یه دختر ناآگاه بی تجربه ای بودم الان دخترم نزدیک دوسالشه و زن پخته ای شدم به لطف خدا البته ادم تااخر زندگی جا داره تجربه کسب کنه ...اینارو گفتم بدونی که خدا حواسش بهت هست عزیزم من از زندگیم راضیم بااینکه زود ازدواج کردم خداروشکر ولی شما سعی کن تجربه کسب کنی برو جامعه به خودت اطمینان کن به این همه سختی که کشیدی ما بابام فرستادیم کمپ کوچیک بودیم مامانم خونه دار نون نداشتیم بخوریم...مطمئنم تو اوضاعت بهتر از ما بوده ببخشید زیاد تایپ کردم یاد گذشتم افتادم و خولستم دلی بهت تجربه بود عزیزم با ارزوی بهترینا برات....

اول همه اقدام کنید تراپی واسه طرحواره درمانی

خود دانی من راهشو گفتم