2733
2739

گاهی اوقات دوست دارم مشکلاتمو ب یکی بگم الان توی وضعیتم ک هیچکسو ندارم براش حرف بزنم بگم چیشد ک الان اینجام

من ی دختریم ک بچگی خوبی نداشتم ینی وقتی چهارده سالم بود سر اینک اینستا نصب کردم کتک خوردم بی احترامی های شدید در حدی ک بابام با تمام توانش کتکم میزد سر چی سر این ک من دو ماه بدون اجازش اینستا داشتم شیش ماه باهام حرف نزد منی ک عاشق بابام بودم از اونموقع روانی بودنم شروع شد

ی روز ک داشتم تو اتاقم گریه میکردم بابام داد زد گفت من سگ تو خیاطم برام از این دختره با ارزش تره و من دیگ انگار دنیا رو سرم خراب شد

با ی پسری اشنا شدم همه چیو بهش گفتم این ک کل این مدت مردمو زنده شدمو بهش گفتم هرشب بهم پیام میدادیم و شده بود برام مرحم حرفام شده بود ادمی ک گریه هامو پیشش میبردمو ارومم میکرد من ک انگار خانوادم ازم زده بودن سر چیزای الکی عاشق این پسر شدم بدجور عاشقش شدم اینجوری ک مامان بابامو میپیچوندم ک این پسررو ببینم انگار اگ نبود من از دوباره افسرده میشدم من با این پسر س سال تو رابطه بودم بابام همه چیو فهمید و با چاقو افتاد ب جون موهای بلندم انقد منو زد ک داشتم بیهوش میشدم ن زور مامانم ب بابام میرسید نه خواهرم عموم اومد نجاتم داد از زیر دست و پاش من به دوسپسرم همه چیو گفتم

گفتم بیا ازدواج کنیم گفت باشه ب خانوادش گفت و خانوادش منو قبول نکردن نمیدونم چرا چون اونا مذهبی بودن و من نه

برای اینکه از شرایط خونه پدرم فرار کنم ی داستان خیالی درست کردم ب دوسپسرم گفتم بابام میخاد ب زور منو شوهر بده گفتم تموم شد فردا عقدمونه

ما باهم فرار کردیم یک ماه از شمال رفتیم مشهد برگشتیم و ازدواج کردیم پدرم سر عقدم نیومد خانواده شوهرم اول خوب بودن برام حلقه گرفتن و خلاصه با این اقا عقد کردیم

همه چی خوب بود تا زمانی ک مادرشوهرم گفت این دختررو پدرش نمیپذیره چرا من باهاش خوب باشم اوناهم ولم کردن


شوهرم از نظر مالی بدون خانوادش هیچ بود هر روز بحث داشت با من دعواهای بزرگ سر اینک هیچ پولی نداره و ب من اینجوری نشون میداد ک چون تو بی پدر مادری پدر مادرم ولم کردن

از سمت خانواده شوعرم همه جا میرفتن میگفتن این دختره مشکل داره و من شروع کردم ب خوردن قرص های ضد افسردگی بخاطر اون قرصا کبدم مشکل دار شد و ی اضافه وزن بیس کیلویی گرفتم و دعواهای منو شوهرم همچنان ادامه داشت سر اینک من اشپزی بلد نیسم ظرف شستنم اونجوری ک میخاس نبود خونه اونجوری ک میخاست نمیتونستم تمیز کنم

ی شب قرص خورده بودم و میخاستم بمیرم ینی خ و د ک ش ی توی پیچ قرص بودمو تمام دروغایی ک بهش گفته بودم لو دادم گفتم من هیچ خاستگاری نداشتم و برای فرار از اون شرایط اون خرفارو زدم اخلاقش کلن باهام برگشت هر روز بحث و من تبدیل شدم ب ی ادمی ک نمیتونه خشمشو تحمل کنه تا بحث میکرد داد میکشیدم موهامو میکندم خودمو میزدم و هنوزم روم مونده تا بحث میشه مدام داد بیداد و عصبی شدنی ک دست خودم نیس

حالا بابام با من خوب شدو گذشت و گذشت بعد خوب شدن بابام اخلاق شوهرم بهتر شده بود

خواهرم عمل انحراف چشم داشت و بابام گفت دختر میای کمکمون از شمال رفتیم تهران برای عملش و وقتی برگشتم شوهرم گفت من پول پیش خونه ندارم دیگ نمیتونم پول پیش بدم ب صاحبخونه باید اینجارو تخلیه کنیم تو برو خونه بابات منم میرم خونه بابام

مامان باباش زیر گوشش خونده بودن ک دختررو بفرس خونه باباش جهاز بگیره ماهم خونه میدیم بهتون ک دیگ مستاجر نباشیم

یادمه کف خونه ای ک اجاره داشتیم فرشاشو برپه بود نشستم زار زدم گریه کردم گفتم من نمیرم تهش قشنگ نمیشه منو از خودت دور نکن گفت نه عزیزم بیا برو من با خانوادت خوبم میام بهت سر میزنم

من رفتم اوایل میومد بهم سر میزد تا موقعی ک بهش خونه دادن و فرشامونو برد تو خونش شروع کرد ب دوری از من سه ماه فقط پنصد تومن بهم خرجی داده بود و هیچ محبتی نمیکرد

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



ی شب اومد خونه بابام گفت میخام یچیزی بهت بگم گفت ک من معتادم بهت دروغ گفتم ک ترک کردم داغون شدم مردم سه ماه کمکش کردم ک ترک کنه نکرد نتونست

بهونه اورد گفت بیا خونه با همین وسایل زندگی کنیم بابام فهمید معتاده گفت اگ بری باعاش زندگی کنی بدبخت میشی حرف بابامو نکردم باهاش رفتم زیر ی سقف یدون وسیله پدرم لج کرد ی قاشق بهم نداد دیدم نه اومدم سر خونه لمپاشو نبرده بیرون هر روز حال خرابی

ی فلش بک بزنیم ب گذشته من اون زمان ک بی پول یودم مدام در حال جستجو برای کار بودم کار پیدا کردم و با ذوق ب این اقا گفتم میخام برم سر کار گفت نه مخالفت کرد و در اخر گفت بایات تایید کنه اوکیه بهم گفت من نه تو رفت و امد کمکت میکنم نه هیچی میگفت بهم تو بی عرضه ای بابام منو برد اورد از نظر مالی ی ماه کامل ساپورتم کرد و من ب درامد خوبی رسیدم حتی تو ی سالی ک کار کردم درامد ماهی بیس ملیونم داشتم مدتی ک خونه بابام بودم بابام ب مشکلی مالی خورد و کمکش کردم ک قسط و بدهیاشو بده نمیدونم چرا اما همه پولامو بهش دادم اس پاس شاید ته کارتم ی تومن ب زور بود ....

2731

اومد سر خونش و وقتی دیدم معتاده با اینکه عاشقش بودم طلاق گرفتم توافقی اینم از خداش بود چون پدر مادرش بهش گفتن اگ طلاقش بدی بهت مغازه و ماشین میدیم

روزی ک رفتم خونه بابام مادرش براش ماشین گرفت ک لباسامو بیاد پرت کنه تو حیاطمون

طلاق گرفتم اومد گفت عاشقتم برگشتم بهش بهم پیام میدادیم تا اینک بلاکش کردم

با پسر جدیدی اشنا شدم و دیدم ک ای داد بر من برگشتم ب گذشته و بی احترامی های خانواده ها ب خانوادم گفته بودم ک با ی پسری اشنا شدم و اینجوری بود ک ی بار باهاش بیرون رفتم و ازش خوشم نیومد و تموم  و مادرم بهم توهین کرد و تو تخم چشام نگاه کرد و گفت تو زنگ تفریح پسرایی گفت بابات میخاد نا غافلی بکشتت منم کاری نکردم جز اینکه وسایلمو جم کردم و اومدم خونه شوهر سابقم

الان توی خونشم و داره با من بشدت بد برخورد میکنه دومین باریه ک کتکم زده سر اینک حرصش داره ک پولامو دادم ب بابام و وقتی فهمید بی پولم مدام هر روز خواهر و مادرمو میبنده ب فحش منم دو بار بهم حمله عصبی دست داد و داد زدم و تا حا داشت کتکم زد میگ ک باید پولاتو بدی بهم باید تو کار کنی الان تهدید میکنه میگ نون و غذا بهت نمیدم ک ببینم میتونی زندگی کنی میگ خودتو ثابت کن ک منو میخای و من تقریبن یک ماه پیش سر ی مساعلی از کارم استعفا دادم و الان داره عجیب تحت فشارک میزارع

نمیدونم چیکار کنم دوست دارم از دوباره بمیرم و تموم کنم این زندگیو بنظرم هیچکس دوسم نداره همه اذیتم میکنن و این کره خاکی برای من دیگ هیچی ندارع


2740

حالم بد بود با خوندن داستانت بدتر شد

یاد قبلن خودم افتادم

چند سالته؟! چرا مستقل نشدی برای خودت چرا جدا نشدی؟!

هنوزم دیر نشده

خانوادت که نمیدونن داری چیکار می‌کنی ازش جدا شو مستقل باش بخدا راحتتری

   ﮼‌بی‌حسیِ‌مُطلق‌نسبت‌به‌همه‌چیز...                                           « غَریبه های زیادٓی میبینَم ك رِفیق ترینم بودَن!                 ایمانتان‌بویِ‌گناه‌میدَهد..   
حالم بد بود با خوندن داستانت بدتر شد یاد قبلن خودم افتادم چند سالته؟! چرا مستقل نشدی برای خودت چرا ...

پول اجاره خونه ندارم هیچکسم غیر شوهر سابقم ندارم موندم بین زمین و هوا و هیچ شرفی برام نمونده

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

یزد

hanimh | 24 ثانیه پیش
2687