شوهرم خیلی تنهاس نامادری داشت پدرشم پشتش نیست زیاد الان ده ماهه عقدیم اما همش دعوا و جنگ بود دیگه من خسته شدم ول کردم همه چی رو مشاورم میرم هر چی بهم گفت انجام دادم یکی دو ماهه اما خیلی داره وابستم میشه چن وقتیه و قشنگ میفهمم و دوس ندارم ایطوری بشه چون دوس ندارم اصلا دوباره ضربه بخوره چون من اصلا از خودم مطمئن نیستم همش توفکر طلاقم چون دست بزن داشت حس خاصی هم بش ندارم اما همیشه حامیشم کنارشم بش حرف بد نمیزنم خودمو ثابت کردم آرامش براش ایجاد کردم هی میگه تو نباید بری مثل مادرم (مادرش مرده ینی خودشو کشت
اصلا نمیدونم چیکار کنم حسم تواین دعواها و اون دعواهای ک با خانوادش داشتم باعث شد خنثی بشم😢😢😢😞😞