بعدش ما به داییم گفتیم به بنگاه بگین قیمت بذاره سهم ما هرچقدر بود همونو بدین ما هم امضا کنیم...
بعد امروز به داییم زنگ زدم گفتم خوب چیشد تکلیف سهم ما؟
بعد دوتا دایی هام و مادربزرگم هر چی که دلشون خواست بارم کردن یک نفر هم پیششون بود صداش از پشت گوشی میومد که داشت پرشون میکرد...
اول گفتن شما چقد طمع کارین! مادرتون وقتی زنده بود خودش به ما گفت که سهمشو بخشیده!
بعد داییم گفت تعجب میکنم شما اینقدر هم بی وفایین هم اینقدر گدا بازی درمیارین،بعد گفت چقد چرت و پرت میگی فلان کس سهمشو زیر قبمت بخشید ولی شما با اینکه این همه دارین خیلی گدایین ...
صدای خالمم میومد که ریز ریز زیرگوششون میخوند دیکته میکرد که چی بگن...
بعد من گفتم خودتون واسطه فرستادین که بیاین تکلیف روشن کنید الان ما شدیم طمع کار ؟!
بعد مادربزرگم گوشیو گرفت گفت ما هر وقت میریم سرخاک مادرت میبینیم نمیری یه سر بزنی قبرشو بشوری حالا ارثشو میخوای ما هیچ وقت شمارو سر خاک نمیبینیم...ما منظورمون این بود که بیاین حق مادرتونو ببخشین نه اینکه بگین بنگاه قیمت بذاره
هستین بقیشو بگم؟!سریع تایپ میکنم