نشخوار ذهنی کشت منو بیاید بگید حق با کیه🤦‍♀️

چند هفته پیش  یه جا امتحان مهم داشتم شب قبلش اصلا خوابم نبرد صبح با حال پراسترس و سردرد از خواب پاشدم وارد محل امتحان که شدم احساس کردم هی یه نفر از پشت میکوبه به صندلیم🤦‍♀️ منم اصلا تمرکز ندارم خصوصا اگر سر امتحان بخواد صندلیم تاب بخوره!! برگشتم  به کسی ک پشتم بود با لحن آروم گفتم لطفا پاتو نزن به صندلیم من تمرکزم میره! خانم من حرفم تموم نشده این چنان باد انداخت توی گلوش گفت من نیستم آخههه من نیستم! منم دیدم این اینطوری حق به جانبه گفتم اگه ادامه بدی مجبور میشم به مراقب بگم!چند دقیقه بعد باز دیدم انگار میکوبن به صندلیم برگشتم عقب ببینم اخه واقعا چیه این باز شروع کرد واای من نیستم اخهه به جان فلان فلان‌وو...بعد خودش مراقبو صدا زد مراقبم گفت به خودتون سر جلسه استرس وارد نکنین ... بعد یه دقیقه بعد این خانم شروع کرده به آبغوره گرفتن که من نیستم. بعد  یه خانمه دیگه اومد و گفت و صندلی من مشکل داشته و من قبول کردم چون صندلی من مشکل داشته  و این پشت سریم جاشو عوض کرد میگفت اینجا بشینه براش داستان میشه( من انگار قمه کشیدم  یا فحش دادم)..بعد از چند دقیقه شروع به خنده و هار هار هار میکرد سر جلسه! ...چنین شرایط مضخرفی براتون پیش اومده؟! اخه بد شانسی پشت بد شانسی! من تابحال هدفم نبوده به کسی بیخودی تهمت بزنم ولی واقعا فکر میکردم پشت سریم بوده!! اونطوری هم نیستم که احساسم رو خالی کنم تو خودم جمع میشه نشخوار میگیرم الانم سردرد دارم..بیاین ی چی بگین