2733
2734

سلام.

من 19سالمه و الان یه سالیه نامزدم یه داداش 20ساله دارم و یه مامان 50ساله بابام 7ماهیه فوت شده

من از وقتی نامزد شدم مامانمم با ما هرجا رفتیم اومد هر جا نشستیم 

ما دوجا خونه داریم یکی تبریز یکی تهران 

نامزدم تبریزه من واسه سال اول نامزدم ک واسه عروس شب چله و اینا بود لباس میارن نداشتن بیایم همش جم شد واسه عید

الان ما 4رپزه اومدیم تبریز واسه به عروسیه دیروز عروسی تموم شد امروز مامانم بند کرده ک پاشو بریم تهران نامزدت نیاد داداشت خوشش نمیاد گفته اونو نیارین بهم بر خورد

  با خانواده نامزدم خیلی بهم خوب میگذره عین دخترشونم

مامانم داداشمو از من بیشتر دوست داره

الآنم هی میگه هرچی پسرم بگه (از اول اینجوری بودا)

۱۹ اردیبهشت هم جشن دارن منم دعوتم مامانم و داداش میگن نهههه بیای ۳ماه نمیزارم برگردی

کلافم کردن ۱روز تنها با نامزدم نرفتم بیرون ببینم چطوریه

میگه اگرم بمونی حق نداری بیای تهران بگی سهم پدری میخام :)

من از داداشم متنفرم تو بچگی همش بهم چشم داشت

هرچیم ب هرکس میگفتم باور نمی‌کرد

خیلی ناراحتم نمی‌دونم چیکار کنم بنظرتون بمونم یا به حرفاش گوش بدم برم تهران 



بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

الان سخت میگیرن گوش کن بهتر نزارن با نامزدت تنها باشی من سخت نگرفتن همه جا با نامزد رفتم الان که شوهرمه خودش خانواده اش بعضی وقعا تیکه اون دوران رو میندازن که من بی خانواده بودم 

برادرتم غلط کرده بنظرم درسته بگه باهم بیرون نرن ولی اینکه به نامزد نیاد چه حرفیه چندوقت دیگه عروسی میکنید میشه بدون شوهرت بری خونه بابات 

الان بگو اجازه بده نامزد بیاد اینجا احوال پرسی کنیم بعد میریم غریبه که نیست بگی حالا بعدا میبینمش نامزدته حداقل احترام بزارن بهم یه خداحافظی بکنید

مثل نقطه ویرگولم ، خواستار به پایان محکوم به ادامه.
پدر نامزدم میگه میگه زودتر برات بگیرم جهازم خودم میخرم برات فقط الان موندم برم تهران یا نه بمونم ب ...

نه قبول نکنی دیرم شده تحمل کن ولی جهازت رو ببر الان خوبن چندسال بعد ازدواج همه جا میگن خدا میدونه چخبر بوده بدون جهاز زود زود اومده

مثل نقطه ویرگولم ، خواستار به پایان محکوم به ادامه.
2740
تااخرنخوندم ولی هیشکی خانواده نمیشه دوران نامزدی وعقد زیاد نرو خونه پسره حرف خانوادتوگوش کن بدتوکه ن ...

اونجام میشم نگهبان سگ داداشم 

نامزدم میخاد مارو ببره برسونه تهران میگه نهههههه داداشت گفته اینو نیارین

الان سخت میگیرن گوش کن بهتر نزارن با نامزدت تنها باشی من سخت نگرفتن همه جا با نامزد رفتم الان که شوه ...

دیوونس به خدا ب مامانم میگم نمیام میگه به درک میگم میایم میگه اونو نیار خودمون دوتا بریم من چجوری بگم نیا

دیوونس به خدا ب مامانم میگم نمیام میگه به درک میگم میایم میگه اونو نیار خودمون دوتا بریم من چجوری بگ ...

بگو اگه مشکل داری پس چرا ازدواج کردم جوری که تو میگی روز عروسیم نباید به عنوان داماد بیاد بگو دیگه شوهرمه باید قبولش کنید بهش احترام بزارید بگو بیاد ولشون کن

مثل نقطه ویرگولم ، خواستار به پایان محکوم به ادامه.
بگو اگه مشکل داری پس چرا ازدواج کردم جوری که تو میگی روز عروسیم نباید به عنوان داماد بیاد بگو دیگه ش ...

همش ناله نفرین می‌کنه به خدا از بچگی چه سختیایی کشیدم پدرم ۹۳سالگی فوت کرد من بچگی نکردم حالام نمیخام بزارن خوش باشم 

من اینجا حالم خوبه شادم

تهران اذیت میشم چون ن میزارن با دوستی برم بیرون ن تنهایی هیچی بشین نگهبان باش

از اول داداشمو کوبیدن تو سرم 

برو خونتون که بهانه برای دعوا تو عروسی واینطور که بوش میاد برا ارث نداشته باشن 

زودتر عروسیتو بگیر 

الانم بهونه بیار فعلا نامزدتو نبر بی حرمتی و پرده دری اصلا خوب نیست بزار زودتر تموم بشه بری خونتون به همسرت بگو دلواپست میشم بخوای تنها برگردی تبریز

بدون کلام سابق !!!!!!کاربر قدیمی ۹۶/۳/۱۲ هستم..که ترکید..
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687