مامان منم سی ساله شاغله اصلا از اول اجازه نداد بابام رو پولش حساب باز کنه دلش بخواد مرغ ماست سالی یبار میخره نخوادم نمیخره اصلا بابام جرعت نداره بهش بگه پولتو بده من میگه مگه وظیفه منه خرجه زندگی بدم مگه جاریام کارمندن تو خونه خرج میکنن که من بکنم بابام هروقتم ازش پول گرفت مثل قرض پسش داد پولاشو گرفت برای خودش خونه خرید طلا خرید واقعا مادره من شیر بود یه زنه باسیاستو عاقل بهش افتخار میکنم