زن بابا من جوونیمو ازم گرف جونیموووووو
از بدگویی ها و تهماتش بگیرتا اعضاب خوردگی و بازی با روانم وتا حسادتاش وتحقیراش درد خیلی بزرگیه
به خاطر همین هیچ وقت پدرمو نمیخشم که این زن آشغالو آورد تو زندگیمون ونابووودم کرد از ۱۸ سالگی بی زندگی کردن چشمامو باز کردم شدمم ۳۳ بی اینکه بفهمم زندگی چیه