واسه جهیزیه، شوهر من رفته بود جعبه ابزار برا خودش خریده بود اومد گفت من اینو خریدما اما اجی گفت نباید میخریدی زنت باید بیاره.گفتم وا دیگه جعبه ابزار به من چه.گفت دیگه جز وسایل خونس.نمیدونی با من چکار کردنا
لباس عقدمو هنوز درنیاورده بودم اومدم اتاق عوض کنم دیدم خواهر شوهر و خالش رفتن سر کادوها.از پاکتا دراوردن و دسته کردن گفت به شوهرم بیا پول مسافرت عروسیتون جور شد دیگه عروسی نمیخواد بگیرین
زنگ زد مادرشوهرم گفت چرا نمیزنیش بشینه سرجاش.اینم هی گفت مادر من مادر من میدونی تا حالا چند بار زدمش؟ شما باشید جای من چکار میکنید؟هان؟ هنوزم من عروس فوضولی ام؟
خدا می‌دونه صیغه ی شوهر کدوممون میشن🙄😑
چند سال گذشته بود تا یه بار خونه مادرشوهرم دیدم یه بشکه مانندی هست.بعدا فهمیدم مشروب درست میکنن میفروشن
بعدش دیدم دستگاهشو خونه خواهر شوهرم
همه اینارو من چند سال که گذشت کم کم متوجه شدم.شایدم اوایل زیاد تو این کارا نبودن.نمیدونم.یکدفعه انگار داشتم میشناختمشون خیلی سخت بود برام
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
0 ثانیه پیش
3 ثانیه پیش
3 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
