دختر اخر خانواده هستم.
خرج مادرمو میدم ۳۵ سالمه. بقیه ازدواج کردن.پدرم فوت کرده
قصد ازدواج نداشتم اصلا به خاطر مادرم.
فوق لیسانسم.
یه خواستگار برام پیدا شده (سنتی) وکیل هست.هم سن خودمه.قراره بیان خواستگاری.
میدونم خواهر و برادرام چون متاهل هستن نمیتونن به خوبی من از مادرم مواظبت کنن.
تو دو راهی ام.
چه کنم؟🥺
عزیزم هوای مامانتو داشته باش اما ازدواج کن
اگر میخوای ازدواج بکن ولی با شرایط اینکه خونه ات نزدیک مادرت باشه
ازدواج کن بعداً پشیمون میشی
ازدواج کن تا اخر عمرت که نمیتونی تنها باشی
چقدر مهربونی اونا رفتن پی زندگی خودشون تو به فکر مادرتی❤
خدا وسیله سازه حتما راهی برای مادرت پیدا میشه ، اگر آدم خوبیه و ارزشش داره ازدواج کن
به نظرم به خودت ظلم نکن ازدواج کن
اگه خونه مادرتون داره بدید اجاره زمانی ک ازدواج کردی ی خونه نزدیک خودتون برا مادرت اجاره کنید ک بهش سر بزنید تا خواستگار داری ی فکری به حال خودت بکن هم برا خودت هم مادرت اونم خوشحال میشه تو سرو سامون بگیری
چن تا دختر دیدم ک بخاطر اینکه از مادرشون مراقبت کنند ازدواج نکردن الان ۵۰ و چند سالشونه و از سکه افتادن
مادرتون مگر ناتوانن اگر نیستن تو ازدواح هم هوای مادرتو داشته باش اگرم هستن میتونید پرستار بگیرید این البته تنها وظیفه شما نیس شما با گذشتتون دارید بقیه رو پر توقع میکنید ازدواج زندگی و داشتن اینده حق شماست
مادر شما مادر بقیه هم هست یه تنه مسئولیت به عهده گرفتی که چی بشه همه سر خونه زندگی خودشونن خدا به مادرت ۱۲۰ سال عمر بده بعد مادرت تو میمونی و تنهایی نه بچه ای نه شوهری مامانت بهت نمیگه ازدواج کن؟؟منم بچه آخر خانوادم و تمام مسئولیت مادرم با من بود اواخر واقعا دیگه خسته شده بودم خداهر برادرام همه خودشون راحت کرده بودن فقط یه زن داداشم خیلی کمکم بود تا مادرم به رحمت خدا رفت ولی توام به فکر خودت باش
