آره شده مادرم یکی دو بار زنگ زد گفت قلبم درد می کنه بردنم بیمارستان منو نمیگی نمی دونم چه جور خودمو رسوندم اون جا بیهوش شدم از شدت استرس تو بیمارستان یه دکتری شیفت داشت کلی بعدش باهام حرف زد که اگه این جور بخوام پیش برم حتی بدون این که خدای نکرده اتفاقی بیفته خودم جلو جلو مردم،،بعد مادرم خداروشکر هیچیش نبود کلی نوار قلب داد فقط تلقین می کنه ولی من تا مرز سکته میرم خونه رو هم می ذارم سرم.
کاش بشه تو همچین شرایطایی لااقل کنترل کنه آدم خودشو من دیوونه می شم خودمو می زنم جیغ می زنم از حال میرم دست خودمم نیست....