خیلی باهام سرد شده . اصلا باهام حرف نمیزنه حتی یه کلمه. مگر اینکه چیزی بپرسم اونم تو یه دو کلمه جوابمو میده . میره تو اتاق درو میبنده با گوشیش ور میره . اصلا بهم نگاه هم نمیکنه . بهم این چند وقت گفته تو برام اهمیتی اصلا نداری.تو برام جذابیتی نداری ولی زنهای تو خیابونو میبینم تحریک میشم. در کل باهام اصلا خوب نیس و اصلا باهام نه حرف میزنه نه کنارم مبشینه انگار نامحرمم خودشو کلا از من جدا کرده و جدا میخوابه .
دیشب گفتم بریم بیرون. همون اول پیاده روی مون دیدم همش سرش تو گوشیه . و جدا برای خودش داره میره . گفتم حداقل تو خیابون گوشیتو بزار کنار . اونم اول غر زد بعد گذاشت جیبش
ولی کل مسیر صورتش مثل ادمهایی بود که از بدبختی و بیچارگی له شدن . انگار ولش کنی الان گریه کنه . چهره اش غمباد زده بود . یهو دو تا پسره دیدم دارن میخندن وقتی از پیششون رد شدیم یکیش ب اون یکی گفت طاقت بیار میایم نجاتت میدیم بعد هرهر خندیدن جفتشون .
بعد جلومون دو تا دختره بودن اونام اول نگاهش کردن بهم یه چیزی گفاتن بعد جفتشون خندیدن شنیدم یکیش گفت نه بابا ناراحت نیس قیافه اش شاید اینجوریه بعد دوباره هرهر خندیدن داشتن منفجر میشدن 😢
من خیلی ناراحتم 😭