یکهفته است با برادرم وزنش مشکل داره. امروز سر من خالیش کرد.صبح گفت برام صبحانه از غذای دیشب بیار منم غذای دیشب ویادم رفته بود بزارم در یخچال. گفتم بهش ندم تازه از این هوای جدید که حالت تهوع و استفراق گرفته خوب شده. براش نیاوردم خامه ومربا وآوردم. خورد و رفت دخترم و از مدرسه ساعت۹بیاره .منم داشتم آشپزخونه رو تمیز میکردم آشغالارو گزاشتم ببره بیرون که غذای دیشب و دید و بمن گفت پدرسگ دروغگوتو از عمد که برامن غذاگرم نکنی ریختیش. خلاصه نزاشت من توضیح بدم که بابا غذا خراب شده و... چنگ برد تو موهامو با مشت چند ضربه زد تو سرم. ۱۴سال پیش من از این آقا کتک خوردم اونم در حد یه سیلی. رفتارش وحشتناک بود. منم کم نیاوردم .پا میشدم اون میزد من میزدم اون میزد من میزدم. تمام موهاشو کندم .با مشت زدم تو صورتش اون فقط با مشت زد تو سرمو موهامو میکشید. ۲۰دقیقه کتک کاری کردیم.وحشتناک. زنگ زدم ۱۱۰اومدن بردنمون کلانتری.شکایت کردم و نامه پزشک قانونی گرفتم و رفتم پزشک قانونی گفت فردا هم بیا تاکبودی های بدنت بیشتر معلو میشه و برام دکتر مغزو اعصاب نوشته که فردا برم. گردنم و نمیتونم بچرخونمو سرم ب شدت درد میکنه. بی همه چی مشکلی که باخانواده ام پیدا میکنه زبونش سر من دراز میشه. بابام هرچه فریاد وکمک خواستم عین غریبه داشت نگاه میکرد و جلو نیومد. حتی ۱۱۰هم اومد اصلا نیومد. متنفرم از همه شون. دوست دارم بزارم و برم جایی که نه مادر ببینم ن پدر ن برادر ن شوهر. فقط برم و برم وبرم😭
