خیلی با همیشه فرق داشت ی بارانی کوتاه با شلووار بگ ن زیاد ارایشی چیزی . موهامم بهم ریخته . شلخته رفتم حوصله نداشتم . دیدم چندبار یکی میخوره بهم گفتم حتما کسی خریدی چیزی دستشه . بعد ۲ بار رومو کردم اینور ی اقای شاید ۴۸ بوذ چقدر بدددد بود . در گوشم گفت جمع کن کو...نتو انداختی بیرون .نگاش کردم اخمش کردم خواستم بزنم تو گوشش رفت اونور سری همش دنبالم میومد . بخدا لباسمم گشاد بود این نبود بگی برجسته بوده🥲. الان حرص میخورم چرا ب مامانم نگفتم .