من یبار باهاش قهر که نه ولی باهاش سرد بودم. بیرون بودیم با هم بعد من اونموقع خیلی ناراحت بودم از دستش بخاطر محدودیت هایی که اول ازدواج برام گذاشته بود. بعد هی از من میپرسید که از چی ناراحتی منم چیزی نمیگفتم. میدونستم خیلی ناراحت و عصبی میشه وقتی من ناراحتم. دیگه بعد یکی دو ساعت داشتیم سوار مترو میشدیم تو بازار بودیم. سوار شدم نگاه کردم دیدم نیست. هی به گوشیش زنگ زدم جواب نمیداد گوشیشو خاموش کرده بود. من که سوار مترو شدم اون سوار نشده بود. بعد برگشتم همون ایستگاه مترو دیدم نشسته رو زمین ناراحتااااااا تا اون موقع اونطوری ندیده بودمش. بعد منو که دید بغضش شکست.🥲
مرد گنده حق حق گریه میکرد یه کلمه هم باهام حرف نزد هر چی پرسیدم چی شده. نگاهمم نمیکرد. اون یک ماه خیلی نسبت بهش سرد شده بودم🚶🏻♀️
بنظرتون حق داشتم که بخاطر اینکه از کاری که آرزوم بود منعم کرده بود انقدر نسبت بهش سرد شم؟
البته الان برگشتم به کارم🚶🏻♀️