ما یه بار یه مراسمی جمع شده بودیم یه نفر از مکه اومده بود
بعد یه دختر بچه سن دوازده سیزده سال بود مشکل جسمی وذهنی داشت اون وسط بود
بعد دختر عمه ی من چندین سال بود بچه دار نمیشد یعنی خیلی وقتا
این دختر بچع اومد چنان ضربتی زد به دخترعمه ما
ما موندیم اصلا
خیلی خانومای بی عقلم اون وسط خندیدن به حالت مسخره
توفکرمیکنی دخترعمه ام چیکار کرد؟
دست دختررو گرفت بوسید🥺
اونم مامانش اومد برد
به یسال نکشیده باردارشد و...
دیگه خودت میگی مریضن دیگه