😭مادرش یه گدا هست که نگو دوسال پیش یه ساک کوچولو کهنه بهمون داده بود که قیمتش۱۰۰تومن نمیشه تو خرید عروسیم یه چمدان میخواستم بردارم مامانش گفت نه برندار من دارم استفاده نمیکنم میدم بهت که نداد منم چیزی نگفتم خلاصه من هربار شهرستان میرم با این ساک میرم ظهر زنگ زده من سرما خوردم نمیتونم بیام ساک من پیدا کن بده شوهرت بیاره یا بگو برادر شوهرت بیارع منم گفتم شما همیشه چیزی میدین پس میگیرین آدم چیزی که میده پس نمیگیره گفت من ساک لازم بودم دیگه گفتم چرا برم پول بدم میام از تو میگیرم بچه ها هربار میره شهرستان میگه ساک منو پس بده همیشه خودم میزدم به اون راه این سری دیگه حرصم دراومد با شوهرم دعوا کردم گفتم ساک مادرت پس بده برو برا من چمدان بگیر میگه نمیخرم چرا دستور میدی الآنم نمیبرع پس بده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
کلا همتون یه جور خاصی هستین ،شما برای یک ساک صد تومنی حرصت گرفته ،مادرشوهرت برای یه ساک چند دفعه رو انداخته ،شوهرت این وسط عصبانیه ولج کرده ،اگه جای شما بودم ومادر شوهرم میگفت همون دفعه اول ساک رو میبردم وتابه حال یه ساک قشنگ وباب میلم تهیه کرده بودم ،ویا اصلا یه ساک برلی مادر شوهرم میخریدم ،اینهمه حرص خوردن وناراحتی نداره .