پسره ۷ماهه همو میشناسیم قصد ازدواج داشتیم ب روش بیارم اینارو میگ: انکار و مظلوم نمایی و تهمته و قیامت جلوتو میگیرم و واگذارت کردم ب خدا
الان کاراشو میگم شما بگین حق با کیه
دوساله دورادور اشنا بودیم همسایمونه مغازه داره گاهی ازش خرید میکردم
اولین کارش واس تعمیرات داخل خونم گفت من بنا نقاش میشناسم ازت ارزونتر بگیره ولی یبار رفتم مغازش بردارش گفت الان میاد با بابام رفتن تا خونتون گفتم چرا گفت نمیدونم
یکم ناراحت شدم پدرشو چرا برده تو خونه من
دومین کارش پارسال گفت واس اجاره دادن خونت کمکت میکنم رفت بنگاه رفیقش مشتری اورد و من دلم راضی نبود چون عروس داماد بودن اما طرف حسابم داماده نبود مادرداماد داشت پول میداد گفت بنام خودم باز راضی شدم و قرارداد نوشتیم من ب این گفتم بریم جای بنگاهی اشنای خودم ک کمیسیون کم میگیره گفت ن فلانی هیچی نمیگیره یا بگیره خودم میدم بعد سردعوا و اداهای مادرداماد و خواهرش با همسایم قرارداد فسخ شد بعد ایشون گفت من ۲تومن بابت فسخ دادم ب بنگاهی از جیب خودم انقد گفت ک من ۳تومن بهش دادم قرضی گفتم ۲تومن بابت اون کمیسیون بردار ول کن
سومین کارش رفته بودیم یجا شام بیرون هی میگفت ی شب بریم فلان رستوران تو حساب کن جای گرونه شهرمونه و همش میگفت شوخی کردم چرا ناراحت میشی اونجا گفت تو کارت بکش گفتم کارتم نیس خودش کشید ولی بعدا انقد غرغر کرد ک ۵۰۰از اون پولم گفتم مال اون شام بعد۱۰روز پیش ک دعوامون شد گفت دیدی جتی شام اونشب من دادم گفتم بعدش ک ۵۰۰از پولم کم کردی گفت ن یادم نمیاد درحالیک خ زرنگه همچی یادش میمونه کاسبه
کار چهارمش ۵ماه رفت رو مخم ک دخترخالم ایفون داره فلانی ایفون داره محل حرفهاش ندادم خودم گوشی ۴تومنی دستمه بعد اون هی حرف ایفون میزد ارزوی ایفون داره بعد گفت رفتم ب رفیقم گفتم با ی دختره دکتره دوست شدم میخاد واس تولدم ایفون بگیره رفیقم گفته خوش بحالت چ شانس داری
گفتم اولا من دکتر نیستم فقط ترم بعد با مدرکم میتونم مطب بزنم شایدم نزنم واس دکترا شرکت کنم دوما من کی گفتم واست ایفون میخرم
انقد پیله کرد گفت اونو دیدی دستش ایفون بود فلانیو دیدی دستش ایفونه تا ناراحت میشدم میگفت عه شوخی کردم یا نمیدونستم انقد فلانی کاسه کوزه هارو سرمن میشکست
کار پنجمش موقع امتحانات دی گفتم ۲۰روز فاصله بگیریم درسهام فشرده و سنگینه گفت بعدش بیای اندازه الان دوستت ندارم و توقع محبت نکنی دیگ و باعث شد استرس بگیرم هرروز برم پیشش دوتا امتحان افتادم
خودش دیپلمه من بخاطر شرایط داغون خانوادگی و کمبود محبت بهش وابسته شدم میدونم کارم اشتباه بود
کار ششم انقد گیرداد ولی نذاشت واس تولدش بجز گل کیک هیچی بخرم اما هی تو لفافه گفت و گفت اخر ۲۰تومن ازم گرفت برج ۱۲ ک برج ۲پس بده بره ایفون بگیره بقیش قسط بده