جاریم میاد بعد از حرف هایی که میش اومده واقعا دوست ندارم ببنمش وقتی فهمیدم هست پشیمون شدم برم شوهرمم گیر داده دلم برای مامانم تنگ شده بریم
گفتم تو برو من یه روز دیگه می رم
آخر مجبور شدم بهش بگم چرا نمیام بهم می گه حساس نباش
چیزی که زیاد حرف
مامان اینا شرایط تو می دونن بارداری نتونستی عید دعوت کنی
اون فقط خودش خراب کرده
تو میدون خالی نکن
ولی واقعا اعصابم نمی کشه برم اون ببینم