مرسیی که وقتتو گذاشتی من بخدا خیلی دوسش دارم خیلی اخه میدونی اون لحظه هر دو م ست بودیم من واقعا نمیدونستم چی دارم میگم و از طرفی پسر عموش با رلش دعواش شد برگشته بود ب رلش گقته بود یکی مصل پسر عموم لاشی باید گیرت بیوفته تا قدر بدونی ببین فلانی چقد لاشیه طرف جونش درمیره واسش شما لیاقت پسر خوبو ندارین
من سر این نتونستم کنترل کنم خودمو فقط خواستم حرصم خالی شه
عزیزم منم مثه تو الان مشکل داریم و مدتیه طول کشیده ادمی که همیشه به فکر خوراکی پریودی و غذا و حتی نوار بهداشتی من بود می‌خرید می‌فرستاد من بیرون نرم الان حتی نماید منو ببینه
البته گلم من اصلا یک باز هم ب گوشیش دست نزدم آدمی ام ک از این رفتارا خوشم نمیاد
مشکل اونه بع من نمیگه چشه
ولی خواستم بدونی نقطه ازار من وتو مشترکه جفتمون گذشته رو میبینیم و میگیم اگ دوسم نداشت پس چرا؟؟؟؟
پس باید الان دید به خودت بگو این آدم خاطرات من نیست
الهی بگردم
اره درست میگین:)
میدونم کار اشتباهیه چک کردن گوشی ولی من تو این یک سال کلا دو بار گوشیشو دستم گرفتم دستمم نگرفتم دست خودش نشونم داد اونم بعد هر کاتمون بود ک اونم گوشی منو گرفت
اینجام اگ شک نمیکردم بهش هیچ وقت گوشیشو نمیخاستم بده بهم بهم گفت اگ بگی اعتماد ندارم میدم البته گفتم بده باز کرد و گرفت جلوم گفت برم کجا گفتم برو تو تماسات رفت تو تماساش گوسبو داد ب من منم از تماساش اومدم بیرون رفتم تو پیاماش ک گوشیو ازم گرفت گفتم بده هرچیی گفتم من یک ساعت به این گفتم گوشیتو بده نداد گفت اگ بگی اعتماد ندارم میدم گفت تو ب من اعتماد نداری؟ گفتم دارم گفت پس نمیدم اگ بگی ندارم میدم منم میدونستم بگم ندارم بدتر میشه گفت چرا من گوشی ترو چک نمیکنم چون بهت اعتماد دارم گفتم نخیر چون میدونی من انقد دوست دارم ک حتی ب کسیم فک نمیکنم چ برسه حرف بزنم گفت منم ب جز تو با کسی حرف نمیزنم اخ مگ بیکارم اگ با کسی حزف میزنم پشت سر هم بیام پیش تو صب تا شب پیش تو باشم کارمو ول کنم یک ساعت بکوبم بیام ترو ببرم بیرون هروقت زنگ زدی هرجا بودم جوابتو دادم پیش هزکی بودم حرف زدی مطمئن شدی کجام اخه چرا باید خیانت کنم
دقیقا بچه اس بچههه ینی کلا هرکاریم یمکزد دوست داشت مث بچه ها باهاش رفتار کنی همیشه میگف باید حرف حزف من باشه میگف هرچی گفتم باید بگی چشم اگ دوسم داری نمیدونم میگفتم نمیرم خونه میگف قراررر شد من هرچی میگم بگی چشم حالا باید بری خونه بیرون نمون
نمیدونم ی بار گفتم میرم عروسی گفت نرو خندیدم و گفتم باشه فرداش باهاش حرف زدم گفتم میرم عروسی گفت اوکی رفت رفتتت ۳ .۴ ساعت اصن ن ان شد ن زنگ زد هیچی اومدم از عروسی خودم زنگ زدم گفتم کجایی گفت مگ نگفتم نرو عروسی پاشدی رفتی ینی برات مهم نیستم برو هرکاری دلت میخاد بکن
مثل بچه ها رفتار میکنه با این ک من عاشق اینم ک بهم گیر بده وقتی گیر نمیده عصابم خورد میشه میگم حتما حسی بهم نداره ک روم غیرتی نمیشع😂 ولی بعضی وقتام واقعا بیعدالتی میکنه
