راضی نیست
میبینم که چقد هر دفعه که میان خونمون گریه میکرد
آدمی بود که دوران مجردی هر روز بیرون بود و کلی کلاس میرفت
الان ماهی دو بار میدونه خانواده خودشو و شوهرشو ببینه فقط
مهمونی های خانوادگی رو مجبوره با کلی خجالت رد کنه که شوهرش غر نزنه
یه دفعه دعواشون به جایی رسید که اومدن خونمون و دیدم چقد داغون شد