یه پسر مذهبی ای هست که توی یه خانواده مذهبی بزرگ میشه و اون خانواده، خانواده اصلیش نیستن. بعد به خاطر یه تهمتی که بهش میزنن اون خانواده، ازشون جدا میشه و بعد مدت ها میره دانشگاه. اونجا با یه دختره اشنا میشه که خیلی با هم فرق داشتن. پسره با این و بقیه دوستاشون میرن مسافرت و این دوستاش پسره رو مست میکنن و خیلی اذیتش میکنن.فکر کنم اخرش پسره مذهبی بودن رو کنار میزنه و بعد ها با دختره ازدواج میکنه.
جلد دوم این رمان درباره بچشونه و جلد سومش درباره نوه شونه.
ممنون میشم اگه اسمشو میدونید بهم بگید. برای کسی میخوام. خیلی دنبالش میگرده