(ابن تاپیک برای خواهرمه بهم گفته براش تاپیک بزنم)
هروقت خونشونو عوض میکنن شوهرم میگه برو کمکش کن تو چشمشون خوب جا بیوفتی هرسالم خونه عوض میکنن چند بار رفتم ولی دیگه بهم داره برمیخوره امروزم دارن از مسافرت برمیگردن میگه برو خونشو تمیز کن براشون غذا بزار😐
😐😐
بزن تو دهنش 😐😐😐😐😐😐
از بس رفته شده عادت
لازم نکرده تو چشم کسی خوب جا بیوفته مگ حماله
کونشونم بشور دیگ بی زحمت
عروس زورکی شده
حتما خانواده شوهرش نمیخاستنش
ببخشید
ولی خاک برسرش
مگه تو کلفتی
شخصیت خودتو حفظ کن
وا مگه نوکرشونه ک از مسافرت میان براشون غذا درست کنه
اگه خواهرشوهر مقابله به مثل میکنه چ اشکالی داره ولی اگه نمیفهمه نکنه
من خودم یکبار رفتم کمک برای اسباب کشیشون
یکبارم خونه نبودن ، دکتر بودن غذا پختم زنگ زدم بیان ببرن
ولی خودجوش.
تازه متوجه شدم همسرم خیلی دوست نداره کاراشونو انجام بدم مثل همون غذا پختن.
الانم که شهر دوریم کلا هیچی.
اینکه بگه برو براشون انجام بده غیر طبیعیه! بنظرم نباید برن
یه غذای فوق العاده بد مزه درست کنه ببره
بعدم هر وقت میره واسه تمیز کاری چنتا تیکه ظرف بشکونه دیگه نمیگه بیاد 😂
شوهرش ذره ای عزت نفس نداره عزت نفس همسرشو هم داره به گل مینشونه خواهرت همون بار اول هم نباید می‌رفت این سری باید به شوهرش بگه می‌دونم این مسأله برای تو مهمه که پیششون عزیز باشی ولی این مسأله دغدغه من نیست و حمالی کردن واسه کسی برای من عزت نمیاره ، اگر خیلی برات مهمه کارگر بگیر براشون من برای کسی نیروی خدماتی نمیشم
بگه نمیخوام تو چشمشون خوب جا بیوفتم
ب قول ما کوردا چاوی درات
میخام صد سال سیاه تو چشم کسی نباشم
😐😐😐😐😐😐
من حامله ام چقدر منو حرص میدن شوهراتون 😐😐😐😐
خواهرت بگه صد سال سیاه نمیخوام تو چشمشون خوب بیام 😐
اصلا نره اینجوری عادت میکنن فکر میکنن وظیفه‌اش
