سلام من ۱۸ سالمه دارم درس میخونم دانشجو هستم من فعلا هرچی خواستگار میاد رو رد میکنم چون هم سنم کمه هم دارم درس میخونم و زیر ۲۰ نمیخوام ازدواج کنم . الان دوتا خواستگار واسم معرفی کردن منم طبق معمول مخالفت کردم مامانم حرف میزنه میگه ترشیدی میمونی رو دست مون تا اخر عمرت پیر دختر میمونی و ..... نمیدونم فشار درس و دانشگاهمو تحمل کنم یا حرفای اینو نگین سکوت کن چون از بس بی محلی کردم خسته شدم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بعد بیست سالگی هیچی فرق نمیکنه فکرنکن اتفاق خاص میفته دختری داره بهت میگه از ۱۵ خواستگار داشتم وگفتم تادانشگاه نرم سرکار نرم ازدواج نمیکنم سنم ۲۹ شد کلی اتفاق های عجیب افتاد سرکار رفتم درسم خوندم اما مشکلات روحی زیادی پیداکروم که اگر سنم کم بود ازدواج میکردم روان خوبی داشتم نه الان متاهلم و هر روز حالم بدباشه
بستگی به فرهنگ و عرف زادگاهت داره . جایی که من زندگی میکنم دختر ۱۸ ساله خاستگار نداره و همه دخترا زیر ۱۶ ازدواج میکنن. حالا نمیدونم موقعیت زندگی شما چجوریه