ای کاش می گفت کادو بخر. انصافا لازم بود کلیه و قلبم رو هم بهش می دادم. نمی گه! تا می گی اتفاقا شدیدا عقب می شینه.
بله خانواده ها در جریانند. سوال منم همینه: به آدم محافظه کار چطوری نزدیک بشم که نترسه و عقب نره؟ احترام از نظر یه خانوم این تیپی چیه؟ من تا حالا جلوش سعی کردم دست از پا خطا نکنم مگر اینکه خودم متوجه نشده باشم. خیلی خانومه خداییش.
چیزایی ک شما میگید نشون میده به تفاهم رسیدین .
ابراز علاقه نمیکنه یا نمیخواد چون شاید می‌ترسه!
میدونید شاید نمیخاد دل ببنده اگه رفته باشی خاستگاری و این موضوع رو جدی ادامه بدی خیالش راحته ک برا دوستی و... نیست .
من نمیدونم چطور آشنا شدین فقط حس میکنم نمیخواد شکست بخوره نمیخواد دل ببنده .
با تعریفای شما مغرور نیست خداروشکر هردو کاملا عاقل هستین درست دارید پیش میرید.
خواسته شما ازدواج هست
بسلامتی مبارکه ولی ازدواج مثل هندوانه در بسته هس همین اول کاری مشخص نیس ک بعد ازدواج چه اتفاقی پیش میاد و چی میشه یه زن ب محبت نیاز داره شما خوب باش محبت کن مدارا کن بقیش درست میشه این خانم اللن اونقد عاقل و بالغ هس ک بفکر این کارای بچگانه قهر و هدیه اول کاری نباشه ملاک ازدواج همون عقل و شعور هست و فهمیدگی و طرز صحبت کردنش و اگ شما میخوای جذبش کنی ب قولی همون حس اعتماد بهش بده ک بدونه میتونه بهت تکیه و.....
میدونید چیه پیشنهاد میکنم از ی مشاور کمک بگیر . اونها خیلی بهتر میتونن به شما بگن چی کنید چطور پیش ببرید ..
اینقدر در مورد این رابطه ها اتفاق یا حرفایی آدم میشنوه شاید این خانوم فقط می‌ترسه.
خانواده ها ک جریانن پس اون طرف قضیه حله. شما ک دوسش داری و قبولش داری جدی ب خانواده بگو میخایم بیایم صحبت کنیم و خاستگاری مطمئنم این باور نزدیک میشه و جا میفته اون وقت راحت ابراز علاقه اش بیان میکنه ..
خواستگاری رسمی با خانواده رفتم. می دونه جدی هستم. اتفاقا همین رو هم گفت که نمی خواد دل ببنده چون یکم هنوز می ترسه و آخرین تردیدهاش هنوز مونده. من می خوام دل ببنده و تمام. آخه منتظر چیه؟؟؟ بهترین از این برای من نیست، منم تمام تلاشم رو برای خوشبختی می کنم دیگه.
این شخصیت محافظه کارانه رو مشاور برام کشف کرد. فقط گفته دور وایسا و کم تر برو جلو تا نرم نرم بتونه باهات راه بیاد. خواستگاری رسمی هم رفتم. چند روز آینده می خوایم یه جلسه هم رو ببینیم. چی بگم؟ چکارا کنم؟
بهش حس اعتماد بده یجوری ک بدونه کنارشی تنهاش نمیزاری مث یه پدر چجوری از بچش مراقبت میکنه
تکیه گاه باش جوری ک باهات راحت باشه بتونه حرف دلشو راحت بهت بزنه از چیزی نترسه و....
اگ دل نمیده وابسته نمیشه حق داره اوضاع این جامعه امروزو ک میبینی هیچ دختری نمیخواد ک ازدواج کنه بعدش ب طلاق ختم بشه
برادر من باهاش حرف بزن بگو چ تردیدی داری
بگو ک میخوایم بیایم خواستگاری رسمی ،
رسمی و جدی کنیم چون خیالم راحته انتخابت کردم ازش بپرس چی میخوای یا بگو میخوای باهم بریم پیش ی مشاور (البته اگر خودتون قبول دارید ) یا از بزرگتری مشورت بگیری.
بعضی ها ۶ ماه ک هیچ ب سال میکشه نمیتونن تصمیم بگیرن..
شاید زمان میخواد فکر کنه!؟ بهش بگو ک قرار همیشه باهم باشیم پس هر چی دلش هست به شما بگه از ترساش از نگرانی هاش
ببین اگه یهویی وارد حریمش بشی خیلی بد میشه
اروم اروم‌یواش یواش به مرور زمان خود به خود نزدیک تر میشه شما همین روالیو که تا الان گرفتی بگیر برو
۱- خواستگاری رسمی چیه؟ من با خانواده رفتم اونجا. قرار شده ما دوتا صحبت کنیم تا به نتیجه برسیم. چیز دیگه ای هم مونده مگه؟
۲- مشاور رو گفتم، چیزی نگفت.
۳- تردیدی اینه که می گه دوست دارم بیش تر دل بدم. هنوز باهات خیلی صمیمی نشدم. البته من دل رو دادم رفته!!! با این محافظه کاری و عقب رفتن خیلی طول می کشه که صمیمی بشه. البته من به پاش می شینم. ولی اگه بیش تر می‌آمد زودتر صمیمی می شدیم.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
تاپیک های به روز شده
50 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
