جاریم نیست نشد تو عنوان بنویسم زن پسرعموی شوهرمه که دختر عموی منم میشه.منو پاگشا کرد رفتم بجز احوالپرسی و تعارف برا غذا دیگ بام هیچی حرف نزد با اینکه کنارم نشسته بود،با بقیه همش حرف میزد .
تو یه جمع پنجاه نفره آخرین نفر اومد به همه دست داد به من رسید یه نگاه کرد و رد شد!
بچش داشت بام حرف میزد بچرو صدا کرد گفت برو بازی کن.
یبار خونه مادرشوهرم دعوت بود خیلی بام حرف زد تعجب کردم بعدا شنیدم شوهرش مجبورش کرده بوده بام حرف بزنه .البته چندسال پیش با مادرم بحثش شد مادرم خیلی بهش چیز گفت حتما برا اون داستان برا منم قیافه میگیره.
حالا اینکه دعوتم میکنه با این رفتاراشو رو نمیفهمم یعنی کلا منم بی محلش کنم؟