2737
2734

الان باید برم بیمارستان شیفت شب....

پسر مورد علاقم رو سر یک سو تفاهم از دست دادم...

بیمارستان شلوغ...

یک امتحان سخت هم داریم ک هیچی نخوندم

کل فامیل هم فکر می کنند خیلی خوشبختم

بیشتر غم و غصه ام به خاطر مسائل عاطفی

دیگر نمی تونم تحمل کنم اینا به یک کنار درس و امتحان و سختی کار هم بهش اضافه شده

Nursing Stu👩🏼‍⚕️🩺💉


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

باز خوبه درس و کار داری مشغول میشی زمان زودتر میگذره بیکارم بودی الان افسردگی حاد گرفته بودی 

اره واقعا شبا اینقدر خستم که وقت نمی کنم لباسم رو دربیارم و خوابم میبره

Nursing Stu👩🏼‍⚕️🩺💉
2731
حقوق داری کار داری یه ازدواجم بکن دیگه خوشبخت میشی مجردی یکم سخته 

یک نفر رو دوست دارم بینمون سو تفاهم پیش اومد همکارم بود و از اونجا با هم سرد شدیم البته رابطه ای نداشتیم ولی عقب نشینی کرد💔😓

Nursing Stu👩🏼‍⚕️🩺💉
منم بعضی شبا از خستگی کار گریه م میگیره 😂😂ولی برای رسیدن به زندگی باید تلاش کرد عزیزم چاره ای نیست

بیمارستان خیلی خیلی کارش سخته😓دیشب از یک بیماری که مشکل اعصاب داشت می خواستم رگ بگیرم کلی جیغ زد 😓💔منم که همینطوری همیشه افسرده و ناراحت هستم یا کد ۹۹ اعلام شد و بیمار فوت کرد و صدای جیغ های خانواده اش هنوز تو سرمه

Nursing Stu👩🏼‍⚕️🩺💉
2740

همینجوری که نمیمونه عزیزم
اینم میگذره و شرایط خیلی بهتر میشه 

امیدت به خدا باشه، به خودت تکیه کن                                       به زبان انکار ادم ها گوش کنید; ادم ها دقیقا همان چیزی هستند که انکار میکنند

به این فکر کن که خیلیا آرزوی موقعیت تو رو دارن. تو بیمارستان کار میکنی

بزن باران به نام هرچه خوبیست /به زیر آوار گاه پایکوبیست /مزارع تشنه جویباران پر از سنگ /بزن باران که وقت لای روبیست /
بیمارستان خیلی خیلی کارش سخته😓دیشب از یک بیماری که مشکل اعصاب داشت می خواستم رگ بگیرم کلی جیغ زد 😓 ...

آره پرستاری با اینکه شغل خیلی سختیه ولی واقعا درامدش به اندازه زحمتش نیست و با انواع آدم ها هم در ارتباطی و روحیه آدم خیلی در معرض اسیب قرار میگیره😭😭😭😭خدا به همه پرستارا از جمله شما تن سالم و دل خوش بده 

وای نه افسرده شدی،وقت خالی اصلا نداری،؟!

آنه ! تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت،وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود،اندوه پنهان بود .با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات ،از تنهایی معصومانه دستهایت ،آیا میدانی که در هجوم دردها و غم هایت ،ودر گیرو دار ملال آورِ دوران زندگی ات ،حقیقت زلالیِ دریاچه ی نقره ای نهفته بود؟ آنه اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری،در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی ،و اینک آنه ! شکفتن و سبز شدن در انتظار توست ،در انتظار تو  ...💛🪴🍀🌿مینیمالیست 🧚‍♀آرزوهایم را به خدایی سپردم که یوسف را از ته چاه به پادشاهی رساند ...            💌 یادداشت های روزانه ام .
خوب دیگه نشده اگه خواستگار دیگه داری بهش فکر کن خودتو پیش همکار کوچیک نکن اگه واقعا میخواستت که میکف ...

اخر من رفتم توی یک مغازه لباس مردانه فروشی برای شوهر دوستم لباس ببینم چون خودش مشغول بود اونم روز ولنتاین بعد پسر مورد علاقم هم اونجا بود💔اونم برای انتقام با یکی از دخترا که نامزد داره چسبیده به هم جلوم راه می رفت / همونجا حالم خیلی بد شد بعدش یک شب تو بارون ها اومد سر راهم و فقط بهم نگاه کرد با عذاب وجدان ولی  از اونجا به بعد به هم بی محلی می کنیم

Nursing Stu👩🏼‍⚕️🩺💉
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز