همونطور که تو تاپیک های قبلم گفتم ۱۵ ساله ازدواج کردم و دو تا بچه دارم . یه پسر کلاس پنجم و یه دختر کوچیک . ۳۵ سالمه و شوهرم یه کم از من بزرگترم . وقتی ۲۰ سالم بود یه نامزد به اسم بهنام داشتم که بدجور عاشق هم بودیم و خواستیم ازدواج کنیم ولی نشد و اون هم فقط به دلیل خانواده . وگرنه بهنام یه آقای با ادراک با شخصیت خوشتیپه . جدت شدیم و خیلی گریه کردیم و بعد از چند ماه خانواده ام من رو به زور شوهر دادن و من خیلی بد شدم . این از گذشته . شوهرم یه خواهر پیر داره که نزدیک ۷۰ سالگیه و یه دختر داره که از من ۲ سال کوچکتره به دلیل مشکلات نازایی تونسته فقط همین یه بچه رو با ریسک و تلاش زیاد دراواخر چهل سالگی به دنیا بیاره که اسمش فرزانه است و دوست صمیمی و خیلی نزدیک منه . اما فرزانه ماه پیش با بهنام ازدواج کرده . یعنی نامزد سابقم و ما وقتی همو دیدیم جا خوردیم و من خیلی دوستش دارم و مطمئنم که اون هم همینطوره . چون تو تاپیک قبلی بهم گفتین زنگ نزن زنگ نزدم اما اون ۳ روزیه که پیام میده و من جواب میدم . از خودم متنفرم ولی مثل سگ دوستش دارم و مطمئنم که اون هم همینطوره . از روی هوسش نیست چون بهنام اصلا آدم هولی نیست خیلی باشخصیته تازه شوهرم هم دوست ندارم . خیلی غرغرو و بی شخصیته . طلاق میخوام . عکس پیام های بهنام رو میزارم .