من خانوادم خانواده ای بود ک سالی شاید یبار بریم مسافرت اونم زیارتی
من تو خانواده خودم تنها بودم
الان پدرشوهر مادرشوهرم پایهههههه، با مادرشوهرم رفیق شیشم، یا دائم تو مسافرتیم یا میریم کافه و بیرون و شمال و ....
بچه دار نشدم ولی همسرم پرستار میگیره بشم، مادرشوهرمم کمکمه
مریض بشم هستن بازم
ما اصن خونه نمیمونیم ک تنهایی رو بفهم، با شوهرمم جون دوست بودم اینجا هم مثل رفیقه برام
به مادرمم سر میزنم هروقت بخوام
۶ ساعت راهه
ولی در کل خانواده با خانواده فرق داره، منم قصد ندارم اینحا بمونم همیشه