از یکی خوشم میومد چندین سال ب هر دری زدم تا داشته باشمش اینم منو بلاتکلیف نگه داشته بود خوشش میومد اذیتم کنه ی بار میگفت دوستیم ی بار یچیز دیگه ای میگفت اخر سر بخاطر اینکه از دستش ندم علنا بهش ابراز علاقه کردم که بیشتر از اینم بلاتکلیف نمونم
قبول نکرد و رفتم
ی ماه طول نکشید دختریو ک اصلا قبلش نمیشناخت رو باهاش دوست شد انصافا دختره خوشگلتر از منه ولی حق من این نبود من اینهمه دعا نکردم ک بهترین گیرش بیاد
اگه منو نمیخواست نباید منو بلاتکلیف نگه میداشت و اخرشم غرورمم خورد کنه الانم وقتی منو میبینه یجوری منو نگاه میکنه که امیدوارم کنه
دعای شر من همیشه پشت سرته مرد مطمئن باش