مامانم و همسرم و... پیشم هستن اما نمیدونم چرا احساس تنهایی میکنم و بدتر از همه وقتی مامانم رو هرروز می بینم استرس می گیرم ی جورایی از خبر بارداریم خوشحال شد اما انگار درونش ناراحته چون یکم وضع مالیمون خراب شده هر چند تلاش می‌کنیم اما خب مامانم چون عروسی نگرفتم و الان باردارم میگه هر طور شده ی جشن بگیریم نمیدونم چیکار کنم ؟ نظرتون چیه
یک جشن کوچیک خانوادگی بگیرین بالاخره مادره ارزو داره حتی بعدها خودتونم تو‌حسرتش میمونین
مممنونم از نظرت عزیزم. مامانم چون تک دختر هستم خیلی دوست داره اما خب وضع مالی خودش و ما الان خوب نیست ولی اگر بهتره بگیریم ی کاریش میکنم هرچند چون بچه طلاقم انقدر سختی کشیدم که اصلا جشن و... خوشحالی برام نداره حتی عقد هم که گرفتم تو دلم میگم کاش نمی گرفتم پول شام دهی رو برای خودم طلا می خریدم
عزیزم زندگیو به خودت سخت نکن چون سخت میگذره به اندک داشته هات هم راضی باش مطمین باش با اومدن کوچولوت برکت به زندگیت پامیزاره و روزهای قشنگی توراهه قشنگ برو موهاتو‌درست کن و ارایش و یک لباس قشنگ بپوش و مراسم کوچیک خودمونی و شام انشاله خوشبخت باشی عکس قشنگ هم بگیر یادگاری بمونه عزیزم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
