صورتمم گرده موهامم روشن و لخته لخته
ی بارم رفته بودم کربلا ی قلم لوازم آرایشی نبردم گفتم سرزمین مقدسه و برای زیارت میرم جای اینکارا نیست
بعد ی نفر تو کاروانمون رفته بود به دوستاش گفته بود زن فلانی خیلی خوشگله
به گوش شوهرم رسیده بود خودش بهم گفت.
بعد اون خانواده ای که تو کربلا خونشون بودیم خانوماشون خودشون مثل پنجه ی آفتاب بودن به من میگفتن جمیل یکیشون توضیح داد دوستم میگه شما خیلی خوشگلی.
ی بارم مادر دوست شوهرم به پسرش گفته بود فلانیم زن خوشگلی نصیبش شده ها ،خانوم اون آقا اومد بهم گفت که مادرشوهرم همیشه سرکوفت شما رو به من میزنه.
ی بارم اوایل ازدواجمون یه بنده خدایی به زنش گفته بود فلانی زنش خوشگله به گوش داداشم رسید دعوام کرد که چرا با آرایش بیرون رفتم :)))))) اوایل ازدواج بود خو الان دیگه بیرون آرایش نمیکنم.
ولی مغرور نیستم و نمیشم همه از خاکی بودنمم میگن